خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۷۷ + زیرنویس و دوبله

LTvPKFAWUVQ
کیراز و فیکو در راه برگشت به خانه، فکری زا تخت فشار میگذارند که به آنها کمک کند تا یک خانه وحشت درست کنند زیرا چنین چیزی بین دوستانشان باب شده است و آنها نیز میخواهد این کار را انجام بدهند.
فیلیز ساواش را به رستوران برده و ماجرا را برای رحمت تعریف میکند. کمی بعد، از طرف بیمه یک نفر آمده و به فیلیز میگوید که باید پولی که از بیمه بخاطر فوت همسرش گرفته است را پس بدهد.فیلیز میخواهد که چند روز دیگر نیز به آنها وقت بدهند.
فیکو و کیراز، فکری را به یک خانه بزرگ و متروکه می برند. چند نفر کارتون خواب آنجا خوابیده اند. فکری آنها را بیدار کرده و متحد میکند تا با هم آنجا را تزیین کرده و خانه وحشت درست کنند. آنها تا شب مشغول شده و بالاخره خانه وحشت را درست میکنند. وقتی به خانه برمی‌گردند، فیلیز علت دیر آمدن آنها را می پرسد. بچه ها میگویند که بعد از مدرسه به پارک رفته بودند اما فیلیز که پدرش را می شناسد، مطمئن است آنها دروغ می‌گویند و چیزی را پنهان میکنند، اما بالاخره صدایش در می آید.
چیچک باز هم به خانه مادر جمیل رفته و او همچنان در حال کار کشیدن از چیچک است. جمیل به خانه آمده و چیچک را در حال تمیز کردن سقف می بیند. او از روی مبل می افتد و دیگر عصبانی می شود. مادر جمیل از جایش بلند شده و به او کمک می‌کند
چیچک میفهمد که مادرش از ابتدا هم مشکلی نداشته و درحال امتحان کرده او بوده است. مادر جمیل چیچک را تایید کرده و اجازه ازدواج به آنها می دهد. چیچک و جمیل خوشحال می شوند.
در خانه رحمت و فیلیز در حال حساب و کتاب برای پس دادن پول بیمه هستند. آنها از پس این کار فقط با چرخاندن رستوران بر نمی آیند و فیلیز میگوید باید دنبال کار دیگری نیز باشند. چیچک به خانه آمده و خبر تایید ازدواجشان را میدهد. فیلیز و رحمت خوشحال می شوند.
صبح، کیراز و فیکو دوباره با فکری به بهانه مدرسه می روند تا به خانه وحشت بروند. باریش با فیلیز تماس گرفته و خبر ساواش را می‌گیرد‌. او از اینکه فیلیز از ساواش مراقبت میکند، تشکر میکند.
فیلیز و توفان و رحمت حاضر شده تا به دادگاه بروند.
مروه در بیمارستان پیش نهال است. نهال همچنان به هوش نیامده است. ثروت با مروه تماس گرفته و از نهال خبر میگیرد. او اصرار دارد که نهال باید در جلسه دادگاه امروز شرکت کند، اما مروه میگوید که امکانپذیر نیست. ثروت به شدت عصبی می شود.
پدربزرگ حکمت که دوباره فکرش سر جایش آمده، به محله می رود تا فکری را پیدا کند. او جوجو را می‌بیند. جوجو سوار ماشین شده و او را به خانه وحشت، پیش فکری می برد. پدر بزرگ حکمت میگوید که تصمیم گرفته است کل میراث خودش را به فکری واگذار کند. جوجو داخل خانه وحشت می رود تا فکری را پیدا کند . او این خبر را به فکری میدهد. در این حین، پدر بزرگ حکمت از ماشین پیاده شده و داخل خانه می آید. چند نفر از افرادی که برای ترساندن در خانه وحشت کار می‌کنند، او را می ترسانند. پدر بزرگ حکمت از شدن ترس، سکته کرده و روی زمین می افتد. فکری بالای سر او رسیده و با عجز، اصرار دارد که او بیدار شود تا میراث از دستش نرود .
در دادگاه، جلسه محاکمه تشکیل می شود. وکیل باریش به خوبی از او دفاع کرده و او را رفع اتهام میکند. مروه به جایگاه رفته و بر علیه باریش و فیلیز صحبت میکند و میگوید که تمام این مدت فیلیز از زنده بودن باریش خبر داشته است. او برگه تست آزمایش را که در تاریخ بعد از مرگ باریش انجام شده بود، به آنها به عنوان مدرک نشان میدهد. فیلیز با تصور بازداشت شدن از حال می رود و خودش را در حال زایمان در زندان تصور میکند.
او وقتی به هوش می آید، میبیند که دادگاه تمام شده و باریش خوشحال است. او میگوید که آزاد شده است و ادعای مروه نیز قرار است بررسی شود.
باریش به زندان می روند تا وسایلش را جمع کند و بیرون بیاید. او قبل از بیرون آمدن، به دستشویی می رود. در دستشویی زندان دو نفر درحال دعوا هستند. باریش میخواهد وساطت کند، اما ناگهان از طرف یکی از آنها چاقویی به شکمش اصابت میکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *