خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۲۵ + زیرنویس و دوبله

جلسه هیئت مدیره در شرکت تشکیل می شود‌ جنک در جلسه، با جدیت به همه می‌گوید که گویا غیر از او، همه در مورد اینکه سهامدار اصلی سهم سومرو مادرش بوده، اطلاع داشته اند. او از اینکه به عنوان مدیر عامل شرکت، در جریان اتفاقات مهم و اصلی شرکت نبوده، گلایه کرده و نقش خودش را در شرکت مهم و جدی نمی‌داند. برای همین، برگه استعفای خودش را تحویل فریده خانم میدهد. فریده خانم با دیدن برگه، عصبی شده و به جنک میگوید که استعفای او را نمی‌پذیرد. جنک بی توجه به حرف فریده خانم ، جلسه را خاتمه داده و بیرون می رود.
فریده خانم پشت سر جنک به اتاق او می رود. او دوباره به جنک میگوید که استعفایش را نمیپذیرد، و در مورد اهمیت مدیر عامل بودن شرکت صبحت میکند. او به جنک بخاطر ضربه ی وارده حق میدهد و به او میگوید که بخاطر حفاظت از او، این حقیقت را که خودش نیز تازه متوجه شده به او نگفته است. جنک به او میگوید که وقتی به خانه برگردد با یکدیگر صحبت میکنند. فریده خانم از اینکه جنک میخواهد دوباره به خانه برگردد خوشحال و امیدوار شده و حرف او را قبول میکند. جنک فریده خانم را بغل میکند‌‌.
در رستوران، آزرا برای سراب خانم قهوه می برد. او سعی میکند به سراب خانم دلداری دهد و میگوید که جنک پسر اوست و در هر صورت دوباره به او نزدیک خواهد شد. سراب از دخالت او عصبی می شود و میگوید :«تو الان وقت رو مناسب دیدی و شروع کردی به نزدیک شدن. اما اینا اصلا به تو ربطی نداره. این قهوه رو جمع کن ببر من نمیخوام». آزرا ناراحت می شود. همان لحظه فریده خانم با سراب تماس گرفته و خبر استعفای جنک را میدهد. آزرا حرفهای آنها را شنیده و بیشتر به هم می‌ریزد. هولیا نیز همان موقع به رستوران آمده و از مکالمات سراب متوجه این خبر می شود.
سومرو به شرکت می رود، او در راهرو جنک را میبیند و از اینکه در جلسه حضور نداشته گلایه میکند. جنک به او میگوید که این مسأله ارتباطی به او نداشته است. سومرو که حرصش میگیرد، به جنک میگوید :«فکر کردی دیروز برای چی مادرت خونه من بود؟ بخاطر دادن پنج درصد سهام شرکت». سپس برگه را بیرون آورده و به جنک نشان میدهد‌. جنک شوکه شده و بیشتر عصبی می شود و از شرکت بیرون می رود.
در بیمارستان دفنه منتظر جنک است. همکاران او سراغ بیمار بعدی را میگیرند و دفنه از آنها میخواهد که اتاق را برای جنک آماده کنند.
سومرو در شرکت به اتاق عظمی می رود. کمی بعد، فریده خانم که سومرو را در شرکت دیده بود با عصبانیت با عظمی تماس گرفته و از او میخواهد که سومرو را از شرکت بیرون ببرد، زیرا نمیخواهد به هیچ وجه او را ببیند. عظمی سعی میکند به بهانه ای با سومرو از شرکت برود. سومرو از رفتار عجیب عظمی متعجب می شود.
در رستوران هولیا شروع به نصیحت و ملامت سراب به خاطر تصمیمات اشتباه اخیر او میکند.سراب که دنبال گوش شنوا بوده، ماجرا را برای او تعریف میکند ‌و در مورد پنج درصد سهام شرکت نیز به او میگوید. هولیا بیشتر شوکه و متعجب می شود.
جنک، به سمت بیمارستان در حال حرکت است. او در ذهنش به حرفهای مادرش و کاری که او با آنها کرده فکر میکند. کمی بعد او دوباره سرگیجه میگیرد و چشمهایش سیاهی می رود. آزرا با او تماس میگیرد و از او خبر میگیرد. جنک به زحمت خواب آزرا را میدهد و میگوید که بعداً با او تماس میگیرد. کمی بعد، قدیر به رستوران به دیدن آزرا می رود. آزرا از دیدن او دوباره عصبی می شود اما قدیر اصرار دارد تا در مورد موضوع مهمی با او صحبت کند. همان لحظه، ملیس به رستوران می رسد و با دیدن قدیر خوشحال شده و به سمت او می آید و بغلش میکند. قدیر شوکه و عاجز می شود.
در بیمارستان، دفنه از آمدن جنک نا امید شده و از دست او عصبی است. جنک که حالش خیلی بد شده، به زحمت گوشه ای از خیابان پارک میکند و با دفنه تماس گرفته و میگوید که حالش خیلی بد است. دفنه سریعاً یک ماشین از بیمارستان برای جنک میفرستد.جنک پشت تلفن از حال می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *