خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۷۱ + زیرنویس و دوبله

et3DB1ekTgU
جانسو در فایل صوتی، می شنود که پدرش به فاروک میگوید که فکر می‌کرده کمال این ساعت در خانه باشد و فقط قرار بوده رستوران را منفجر کنند. اما با این حال اهمیتی ندارد و از فاروک با عصبانیت و تهدید میخواهد که صدایش را در نیاورد. جانسو به شدت شوکه می شود. آزرا پایین آمده و جانسو سریع فایل را می بندد و فلش را برمیدارد. آزرا از چهره رنگ پریده جانسو کنجکاو می شود، اما جانسو میگوید که چیزی نیست.
در رستوران، برهان داخل آشپزخانه رفته و پنهانی در حال صحبت با تلفن است و با کسی که قرار است آنها را از کشور خارج کند صحبت میکند. او میگوید که هرچه سریع تر باید کارهایش درست شود زیرا نمیخواهد برای دومین بار به زندان برود. مسعود از پشت در این حرفها را می شوند و شوکه می شود. او سریع بیرون آمده و با عظمی تماس میگیرد و میخواهد او را ببیند. او به عظمی توضیح میدهد که حرفهای برهان را شنیده و مطمئن است که او کاری انجام داده است.
جانسو که حالش خیلی بد است با حالتی بهت زده از خانه بیرون آمده و برای خودش قدم می زند. او مدام به برهان و کاری که کرده است فکر میکند. او لب اسکله رفته و زیر گریه می زند.
فریده خانم به همراه حسن برای مزایده خانه زرین خانم به شهر آنها می رود. او با عجله از داخل صندوق خود کاغذی برداشته و یادش می رود در آن را قفل کند. کمی بعد، عظمی به اتاق فریده خانم می آید. او وقتی متوجه می شود که در صندوق باز است، داخل آن را می‌گردد و برگه وصیت نامه سابق فریده خانم را، که داخل آن نوشته بود آزرا فقط در ظاهر میراث اوست و برای انسجام خانواده اش این کار را کرده است را میبیند.
جنک آزرا را قبل از رفتن به رستوران، به جنگل خاطرات که در آن درختکاری میکنند می برد. او تعداد زیادی نهال را به نام آزرا و همچنین به نام پدر آزرا خریده و سفارش کاشت آنها را داده است. آزرا بخاطر این کار جنک به شدت خوشحال می شود و از او تشکر میکند. آنها با یکدیگر برای خودشان نهال می کارند. سپس جنک آزرا را به رستوران می رساند.
آردا در خانه به اتاق ملیس رفته و او را به زور بیدار میکند. او که نمیخواهد ملیس ناراحت و افسرده باشد، با اصرار زیاد ملیس را راضی میکند تا با یکدیگر برای خرید کادوی تولد برای دوست آردا، به بازار بروند.
سراب به اتاق زرین خانم می رود. زرین خانم ناراحت است و از اتاق خودش بیرون نمی آید. او علت ناراحتی اش را که بخاطر فروش رفتن خانه شان است به رویش نمی آورد. سراب به زرین خانم یادآوری میکند که امروز باید در مورد کاری که کرده است با جنک صحبت کند. زرین خانم که فکرش درگیر وضعیت خودش است،با کلافلگی میگوید که این کار را بالاخره انجام خواهد داد.
در رستوران، مینه به آزرا میگوید که سومرو منتظر اوست. آزرا با کلافگی پیش سومرو می رود. سومرو طلبکارانه از آزرا میخواهد حالا که جانسو پیش اوست، با او صحبت کند و او را از رفتن با پدرش منصرف کند. آزرا میگوید که او قبلاً با جانسو صحبت کرده اما جانسو تصمیمش را گرفته است و او دیگر بچه نیست و خودش می تواند بهترین تصمیم را برای خودش بگیرد. آزرا همچنین با سومرو بخاطر اینکه سر ماجرای مرت و پنهان کردن او آنها را اذیت کرده بود و حالا از آزرا کمک میخواهد، بحث میکند. سومرو از دست آزرا حرصش میگیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *