خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶ + زیرنویس و دوبله

جو خانه متشنج می شود. جنک با عصبانیت از جایش بلند شده و به سمت آزرا می رود و معنی این کارهایش را از او می پرسد. فریده خانم از آشنایی جنک و آزرا گیج شده است. سراب و ملیس شاکی شده اند و معنی این کار فریده خانم را درک نمی‌کنند. جنک فکر می کند آزرا آدم دو رویی است و تمام اینها نقشه بوده تا به این مقام برسد و از همان روز اول که او را در شرکت دیده فهمیده که او با فریده خانم نسبت دارد برای همین به جنک نزدیک شده است تا سو استفاده کند. برخورد بد همگی باعث می شود آزرا از خانه بیرون بیاید. جنک مقابل او را می گیرد و به او می‌گوید: « تو دروغگو هستی و تمام این مدت دروغ می گفتی.» آزرا می گوید «من هیچوقت به تو دروغ نگفته ام و بهتر است با من درست صحبت کنی چون من حالا صاحب تمام دارایی هستم و برای گرفتن سهمت با من به مشکل می خوری.» جنک عصبانی به اتاقش رفته چمدانش را بر می دارد تا به فرودگاه برود. ملیس با داد و بیداد هرچه از دهانش در می آید به او می گوید. فریده خانم سر می رسد و جلوی او را می گیرد و باز به همه تاکید می‌کند که: «آزرا از این به بعد دختر من است و مواظب رفتارتان باشید». سراب هرچه التماس می کند نمی‌تواند جلوی جنک را بگیرد و او می رود. فریده خانم در حیاط پیش آزرا می رود. آزرا به او می گوید این نقشه برای او خیلی سخت است و گران تمام می شود و نمی‌تواند از پس آن بر بیاید . فریده خانم او را قانع می کند که این کار به نفع خانواده اوست و از آزرا می خواهد که کمی صبوری کند. آزرا در جواب کنجکاوی فریده در مورد جنک می گوید که آنها از قبل با یکدیگر دوست بوده اند.
در مورد نقشه، قضیه از این قرار بوده که روزی که آزرا برای کار به شرکت رفته و خاله شکر را در جایگاه فریده خانم می بیند، فریده از او می خواهد بخاطر شرایط سخت خانوادگی اش و ادعای آن ها در مورد شرکت و میراث، در مقابل آنها آزرا را وارث دارایی های خود معرفی کند تا آنها دست از طمع بکشند و به فکر خود بوده و برای زندگی شان تلاش کنند.
آردا که با دوست دخترش جیدا به مهمانی رفته و در آنجا مواد مصرف کرده اند، حالش بد می شود و در دستشویی بیهوش می شود. دوستانش او را به همراه جیدا به خیابان می برند.  جیدا به آمبولانس زنگ می زند و به خانواده آردا خبر می دهد. آنها در بحبوحه وضعیت خانه، سریع حاضر شده و همگی با حالی خراب به سمت بیمارستان می روند. آزرا ترجیح می دهد به خانه برگردد.
مادر جنک در راه به او زنگ می زند تا خبر بدهد اما او جواب تلفن را نمی دهد.
مادرش به او پیام می دهد و لحظه آخر قبل از سوار شدن به هواپیما،جنک پیام را خوانده و سریع فرودگاه را ترک کرده و به سمت بیمارستان می رود‌.همه در بیمارستان جمع شده و منتظر به هوش آمدن آردا هستند. طبق گفته جیدا، همه فهمیده اند که او مواد مخدر مصرف کرده است.
جانسو بابت رفتن جنک ناراحت است و به مادرش می گوید که او امروز می رود. سومرو در مورد حضور آزرا در شرکت می گوید و اینکه شنیده است او در شرکت پارتی داشته. او حس می‌کند ممکن است آزرا و جنک یکدیگر را بشناسند. جانسو میگوید: « اگر چنین چیزی بود آزرا به من می‌گفت.»
جنک به اصرار وارد اتاق آردا می شود. آردا بیهوش است و جنک بالای سر او درددل میکند . او می‌گوید «من قصد فرار کردن نداشتم. من از اینکه باعث دردسر بودم خجالت می کشیدم و نمی‌خواستم بیشتر از این کسی را اذیت کنم.  سال هاست خودم را مسبب مرگ پدر می دانم چون در آن تصادف من با اسباب بازی خودم باعث حواس پرتی و مرگ او شدم و شما بی پدر بزرگ شدید.» همان لحظه آردا که کمی قبل به هوش آمده در حالت گیجی جواب او را می دهد.  فریده خانم این خبر را به آزرا می دهد و او هم از نگرانی در می آید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *