خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۰۰ + زیرنویس و دوبله

سراب که در پی اذیت کردن و تحت فشار گذاشتن آزرا است، به آشپزخانه می آید و علیرغم کار داشتن آزرا، از او منوی روز را برای سرو میخواهد. او به آزرا میگوید :«اگه انقدر اینور اونور نری شاید بتونی حاضر کنی». آزرا سکوت میکند و فشرده شروع به حاضر کردن غذاها میکند.
در شرکت، یکی از مسئولین، مجله مصاحبه سومرو را برای جنک می آورد. جنک با دیدن محله به شدت عصبانی می شود.
مسعود که برای صحبت با عظمی به شرکت آمده ، در اتاق اوست و آنها در مورد مشارکت ساخت و ساز حرف می زنند. مسعود میگوید:«واقعا متعجب شدم از اینکه کسی که تو کار غذا هست میخواد تو کار ساخت و ساز هم وارد بشه.» عظمی میگوید :« یه زمانی قدیما من تو کار ساخت و ساز هم بودم، اما حالا دوباره می‌خوام شروع کنم.»
جنک با عصبانیت وارد اتاق عظمی شده، و با نشان داده مجله به او میگوید:« این بازی جدیدی که با سومرو راه انداختیه. من مطمئنم مصاحبه رو تو جور کردی.» عظمی انکار میکند و میگوید کار او نبوده، اما جنک میگوید :«کسی که این کارو بکنه تاوانشو هم پس میده.»
جنک پیش فریده خانم می رود و خبر را به او میدهد. فریده خانم از عصبانیت داد می زند و میگوید :«این زنیکه پررو کی بهش اجازه داد هم‌چنین کاری کنه ؟» او فوری درخواست جلسه میکند.
در رستوران، آزرا منوی روز را تهیه کرده و برای سراب خانم می برد تا تست کند. همان لحظه، هولیا با سراب تماس میگیرد و خبر مصاحبه سومرو را میدهد. سراب نیز عصبانی می شود و از آزرا میخواهد غذاها را ببرد و احتیاجی به تست نیست. سراب از خدمه رستوران میخواهد مجله دنیای کار را برای او تهیه کند. آزرا که در مکالمات سراب اسم سومرو را شنیده، متوجه می شود سومرو باز هم دسته گلی به آب داده است. او ماجرا را در آشپزخانه به سر آشپز میگوید و سرآشپز میسپارد تا مجله را تهیه کنند تا از موضوع سر در بیاورند.
در جلسه ای که تشکیل می شود، سومرو میگوید که برای اعتبار شرکت آن را تبلیغ کرده و از شرکت تعریف کرده است. فریده خانم با حرص میگوید:« ما همیشه با موفقیت و اعتبارمون ازمون یاد شده و هیچوقت احتیاج به تبلیغ نداشتیم.» جنک با سومرو بحث میکند. سومرو میگوید :«آقای جنک من هم شریک این شرکت هستم ،یادتون رفت ؟» جنک میگوید :«خیلی ها با شراکت جلو اومدن، اما چون حد خودشون رو ندونستن فراموش شدن». فریده خانم میگوید:« هیچ کسی حق نداره بدون مشورت تصمیمی بگیره. اگه کسی بدون مشورت کاری بکنه مطابق قوانین شرکت باهاش برخورد میشه.»
بعد از جلسه، سومرو که همچنان حق به جانب است، با عظمی در حال غیبت کردن است. عظمی حق را به سومرو می دهد و از او دفاع می‌کند.
فریده خانم از جنک میخواهد با هم بیرون بروند. او به جنک میگوید :«امروز روز خاصیه . بعداً میفهمی».
در رستوران، فریده خانم با سرآشپز تماس گرفته و از آزرا میخواهد که کیک تولد بپزد. آزرا در مورد صاحب کیک می‌پرسد، اما سرآشپز به او چیزی نمی‌گوید.
سراب از سومرو میخواهد به رستوران برود. سومرو به دیدن سراب می رود. سراب با عصبانیت با سومرو برخورد میکند. سومرو میگوید :«من بخاطر اینکه لو نرم مثل یک شریک نرمال برخورد کردم.» سراب میگوید :«من پولمو بهت ندادم که برای چلن ها آرتیست بازی در بیاری. تو باید امانت دار باشی، با پول من اون سهام رو خریدی توافق ما اینجوری نبود». سومرو سعی در آرام کردن سراب دارد، و میگوید که از این به بعد با شیوه خود چلن ها با آنها رفتار میکند تا شک بر انگیز نباشد.
فریده خانم با جنک به خانه رفته و به بچه ها خبر میدهد که امروز تولد سراب است و می‌خواهند جشنی برگزار کنند. او از جنک میخواهد به رستوران رفته و کیک را تحویل بگیرد، همچنین آزرا و مرت را نیز با خودش بیاورد.
در بیمارستان، فاطمه ناگهان به هوش می آید. کمی بعد، عظمی با سومرو تماس میگیرد و خبر به هوش آمدن فاطمه را میدهد. سومرو به سمت بیمارستان می رود. در رستوران نیز، آزرا در حال تحویل دادن کیک به جنک است که با او تماس گرفته و خبر فاطمه را میدهند. آزرا سریع حاضر می شود تا به بیمارستان بروند.
وقتی سومرو به بیمارستان می رسد، دم اتاق فاطمه پلیس ها را میبیند. او با عظمی تماس میگیرد. عظمی از او میخواهد که بیمارستان را ترک کند، زیرا خطرناک است. سومرو با خونسردی از جلوی در اتاق فاطمه رد می شود تا برود. فاطمه او را میبیند و میشناسد.
کمی بعد، آزرا و جنک به همراه مرت به بیمارستان می رسند. مرت میگوید:« فاطمه به هوش اومده مرت خوشحاله.» آنها منتظر دیدن فاطمه هستند. وقتی به سمت اتاق او می روند، اتاق را خالی می‌بینند. پرسنل بیمارستان همه جا را دنبال فاطمه میگردند.
جانسو به همراه برهان به کافه می روند. هولیا و مسعود به جانسو بابت گرفتن سهام کافه تبریک می‌گویند. جانسو میگوید :«من نمیتونم کار کافه رو راه بندازم، برای همین سهامم رو منتقل کردم به بابام.» مسعود و هولیا شوکه می شوند. او برگه سهام را به هولیا نشان میدهد. هولیا به او میگوید:« مامانت خبر داره ؟ » جانسو میگوید :«خودش بعداً باخبر می شه.»
آزرا و جنک در بیمارستان از پیدا شدن فاطمه نا امید می شوند. آزرا ناراحت می شود و تصمیم می‌گیرد به خانه برگردند. او از جنک میخواهد که از فریده خانم بابت نرفتن به تولد عذرخواهی کند.
در خانه فریده خانم، وقتی سراب به خانه می آید، با دیدن کیک سوپرایز و خوشحال می شود. فریده خانم به بچه ها در مورد خوبی ها و صبر سراب میگوید و به او افتخار میکند. وقتی جنک به خانه می آید، خبر خوشی برای فریده خانم دارد. او میگوید:« منبع درآمد سومرو مشخص شده. از سوئد براش پول واریز میشه. داریم نزدیک میشیم». سراب استرس میگیرد.
در خانه آزرا، مرت را به تخت خوابش می برد. کمی بعد صدای در زدن می آید. آزرا پشت پنجره می رود و فاطمه را میبیند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *