خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵ + زیرنویس و دوبله

دستم را رها نکن قسمت ۱۵، دانلود رایگان

آزرا به دیدار جنک می رود. او خیلی ناراحت است و دوست ندارد جنک برود. جنک به او می گوید: «کسی که تصمیم به رفتن میگیرد را نباید منصرف کرد. این بی انصافی است چون رفتن تصمیم سختی است.» آزرا می گوید: «بی انصافی شکستن دلی کسانی است که آدم با رفتنش پست سر می‌گذارد.» آزرا با دلگیری و چشمانی پر از بغض از جنک خداحافظی کرده و می رود. جنک در مسیر رفتن مدام یاد تمام صحنه ها و خاطراتی که با آزرا داشته می افتد.

وقتی جانسو به خانه می رود، سومرو بابت اینکه شب را پیش آزرا بوده تا او را آرام کند به او کنایه می زند. جانسو به او ماجرای رفتن جنک و اینکه حتی اعتراف به عشقش مانع رفتن او نشد و علاقه ای به جانسو نشان نداد را برای مادرش تعریف می‌کند اما می گوید من باز هم دست بردار نیستم.

در راه برگشت ، عظمی با آزرا تماس گرفته و قراری دوباره برای مصاحبه با او می گذارد. آزرا خوشحال می شود و سریع به خانه می رود تا حاضر شود. خانه ی فاطمه که مرت پیش اوست، نزدیک خانه خاله حسنیه است. وقتی در خانه لحظه ای باز است، مرت سریع فرار می کند و فاطمه و دوستش دنبال او می دوند. آزرا همزمان حاضر شده و از خانه بیرون رفته است. مرت با فاصله خیلی کمی از آزرا می دود و در حال فرار است اما آزرا متوجه نمی شود و به راه خودش ادامه می دهد. مرت به تابی در پارک می رسد و به یاد آن باری که با آزرا سوار تاب شده و آنجا را خانه خودشان تصور کرده بودند ، سوار تاب می شود و این بار از در دوستی با فاطمه وارد شده و با او تاب سواری کرده و بعد با هم به خانه برمی گردند.
گویا مرت کم کم فاطمه را قبول کرده و با شرایط کنار آمده است. فاطمه و دوستش خیلی از تغییر رفتار مرت خوشحال هستند.

نظمی شوهر گونول به محل کار او در رستوران تاریک می رود و می خواهد با تاریک صحبت کند. او می گوید قصد دارد ارابه پلو فروشی خودش را دم در آنجا گذاشته و برنج بفروشد و به تاریک درصد بدهد. گونول خیلی عصبانی و خجالت زده می شود اما تاریک به گونول می گوید نگران نباشد و پیشنهاد نظمی را قبول می کند.

جانسو به خانه سراب رفته و با او صحبت می‌کند و از رفتن جنک اظهار ناراحتی می کند. او به بهانه دستشویی رفتن وارد اتاق جنک شده، و دنبال پاسپورت او می گردد تا با برداشتنش جنک از سفر باز بماند.
جنک به خانه برگشته و وارد اتاقش شده و جانسو را می بیند. جانسو می گوید نیت بدی نداشته و از روی دوست داشتن این کار را کرده است. جنک از دست او عصبی شده و به او می گوید دیگر نمی خواهد او را سر راه خودش ببیند. جانسو با گریه از آنجا می رود.

سومرو و آزرا هر دو به شرکت می رسند و همدیگر را می‌بینند. آزرا با خود فریده خانم ، که هنوز او را نمی‌شناسد قرار دارد. سومرو پیش عظمی می رود و در عین حال تمام فکرش درگیر این است که آزرا در آنجا چه می کند و وقتی از عظمی می پرسد او می گوید که «آزرا برای استخدام آمده است و مثل شما برای کمک گرفتن در پژوه نیامده.»

آزرا وارد اتاق فریده خانم می شود و از دیدن خاله شکر خودش پشت میز جا می خورد.

ظهر برای نهار همه افراد خانواده به غیر از آردا که از خانه رفته جمع شده اند، فریده خانم به عظمی هم گفته که بیاید چون صحبت های مهمی دارد. هنگام نهار خوردن فریده خانم می گوید که قصد دارد قبل رفتن جنک، وصیت نامه خودش را مقابل همه باز کند. همزمان آزرا به خانه آنها می رسد و مستخدم او را به اتاق پذیرایی راهنمایی می کند. فریده خانم می گوید که من تمام دارایی شرکت و خانه را به نام دختری زده ام. وقتی آزرا وارد می شود، فریده خانم او را به عنوان دختر معنوی خودش معرفی کرده و او را صاحب تمام املاک خودش معرفی می‌کند.

آزرا و جنک از دیدن یکدیگر در آن خانه شوکه می شوند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *