خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۸ + زیرنویس و دوبله

مادر جنک به سومرو و هولیا میگوید که فریده خانم دختری را آورده و دختر معنوی خودش معرفی کرده و تمامی ارثش را به او داده است. سومرو متحیر شده و برایش سوال است که آن دختر کیست.
علی، نوه ی خاله حسنیه به خانه ی پرستار خاله حسنیه، که همان دوست فاطمه، کسی که مرت را نگهداری می کند رفته است تا با مرت بازی کند. شب خاله حسنیه از آزرا می خواهد که به دنبال علی برود. علی و مرت در حال خوردن شام هستند. پرستار او را به داخل دعوت می کند تا غذای بچه ها تمام شود. آزرا قصد داخل رفتن دارد که گوشی اش زنگ می خورد و جانسو به او می گوید که میخواهد او را ببیند. آزرا از داخل رفتن منصرف شده و علی می آید و با هم می روند. فاطمه به دوستش گله می کند که چرا غریبه ها را به خانه دعوت می کند وقتی همه عکس های مرت را دیده اند. دوستش نگران زمانی است که آزرا خواهر مرت به گفته ی سومرو به آمریکا برود و سومرو مرت را پس بگیرد و تا آن موقع فاطمه وابسته شده باشد.
جانسو به خاطر حرف سومرو که از او خواسته، قصد دارد از آزرا حرف بکشد و بفهمد با چه پشتوانه ای وارد شرکت شده است و پارتی او چه کسی است. سومرو باز هم به جانسو گوشزد می‌کند که شاید چیزی بین آزرا و جنک باشد. جانسو می گوید: «اگر چنین چیزی بود آزرا حتما به من می گفت». بعد از رفتن جانسو، عظمی وارد رستوران می شود و سومرو را در آنجا می بیند. او به دعوت سومرو سر میز می نشیند. سومرو که احساس کرده است عظمی جذب او شده، برایش دلبری کرده و قصد نزدیک شدن به عظمی را دارد. او باز هم در مورد آزرا از عظمی می پرسد و از اینکه می فهمد آزرا در شرکت مشغول به کار شده ناراحت است.
گونول به آزرا زنگ می زند و در مورد ارث و میراث او می فهمد. ناظم شوهر او مکالمه را می شنود و از اینکه می فهمد ارثی به آزرا رسیده به هر بهانه ای می خواهد گونول به او نزدیک شود.
در خانه فریده خانم، وقتی آردا از اتفاقات باخبر می شود از فریده فاصله می گیرد و با او حرف نمی زند. جنک با فریده خانم صحبت کرده و می گوید از شکایتش بابت سهم منصرف شده و قصد دارد او هم در جایگاه آزرا سر کار برود و با تلاشش هرچه را که آزرا از آنها با کلاهبرداری گرفته پس بگیرد و به او ثابت کند این دختر کلاهبرداری بیش نیست. فریده خانم قبول می کند.
جانسو پیش آزرا می رود و دوباره در مورد جنک صحبت می کند. او می‌گوید که عشقش از رفتن به آمریکا بخاطر بیماری برادرش منصرف شده است. آزرا که شک می کند و وقتی اسم او را می‌پرسد، دگرگون می شود. جانسو که فکر می کند به هدف زده است، از او میپرسد آیا کسی که آن شب می‌گفت باعث آرامشش می شود و تازه با او آشنا شده است جنک بوده؟ آزرا انکار می کند. بعد از رفتن سومرو آزرا به هم می ریزد.
شب جنک به این فکر می کند که علی رغم عاشق شدنش، باید از آزرا فاصله گرفته و به اجبار هم که شده دختر دیگری را دوست بدارد.
صبح وقتی آزرا بیرون می رود، مرت او را از پنجره می بیند اما هرچه صدا می زند آزرا صدای او را نمی شنود. مرت دوباره اعصابش به هم ریخته و منزوی می شود.
آزرا به مناسبت چهلم سر خاک پدرش می رود. سومرو را در آنجا می بیند. سومرو از او می خواهد حالا که پیش جنک کار می کند در مورد پیشینه خانواده به او چیزی نگوید تا مشکلی برای آینده جنک و جانسو پیش نیاید. آزرا از پررویی سومرو عصبانی شده و می رود.
جنک سر کار می رود و وقتی آزرا را آنجا می بیند به او می گوید: « اینجا را برایت جهنم می کنم».
جانسو به رستوران پیش تاریک می رود. در آنجا از زبان تاریک متوجه میشود دختری که در زندگی جنک است آزرا است و در شب تولدش جنک پیش آزرا بوده است.
در خانه، اوکان به عیادت آردا آمده است. کمی بعد، جیدا دم در آمده و با آردا صحبت می کند و می گوید دیگر نمی خواهد با او در ارتباط باشد و این به نفع اوست. آردا وقتی می فهمد این پیشنهاد جنک بوده عصبانی می شود.
جانسو با عجله به سمت رستوران می رود‌. آزرا و جنک مقابل هم ایستاده اند که جانسو می رسد. جانسو سراغ آزرا می رود و با عصبانیت به او می گوید چرا به من دروغ گفتی و کسی که به تو آرامش می داد جنک بوده و در شب تولدم شما با هم بودید. آزرا دوباره مستأصل انکار می کند. در همان لحظه جنک نزدیک می آید و جانسو را در مقابل آزرا بوسیده و او را دوست دختر خودش معرفی می‌کند. آزرا و جانسو هر دو بهت زده می شوند. آزرا به رویش نمی‌آورد که جانسو را می شناسد و با او دست می دهد. جنک با جانسو بیرون می روند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *