خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت نهم + زیرنویس و دوبله

آزرا با گریه از رستوران بیرون می آید و گوشه خیابان می‌نشیند. جنک پیش او می آید و با او صحبت می کند و او را دلداری می دهد.
آزرا کمی آرام می شود و به خانه برمی‌گردد. در خانه گونول که مواظب فریده خانم بوده عصبانی است و می‌گوید خاله شکر که این اسم را آزرا روی او گذاشته است، امروز لجباز شده و اصلا حرف گوش نمی کند و از همه چیز ایراد می گیرد. آزرا خودش پیش خاله شکر می رود و با او صحبت می کند و می بیند او از همه چیز دلخور است و می گوید تو می خواهی من از این خانه بروم. آزرا می گوید من هیچوقت تو را از خانه بیرون نمی کنم و تو را رها نخواهم کرد.
آردا برادر جنک به خاطر مصرف مواد حالش خوب نیست و در اتاق نشسته و بی قرار است و عرق می کند. او به جیدا زنگ می زند و او هم می گوید حالش خوب نیست. شب موقع شام ملیس بیرون می رود و با دوست پسرش قرار دارد. از اینکه مادر بزرگ نیست و می تواند با خیال راحت بیرون برود خوشحال است. آردا دوباره از مادرش پول می خواهد. وقتی پول می گیرد به جیدا زنگ می زند و می گوید آماده باش که برای فردا ردیف است.
جانسو در خانه با مادر بحث می کند اما سومرو می گوید که خانه را با پول پس انداز شخصی خودش خریده و با پول بیمه این کار را نکرده. جانسو حرفش را باور نمی‌کند. او سر قرار با جنک می رود. جنک با او معمولی و سرد برخورد می کند و جانسو از این همه بی توجهی ناراحت است.
مرت که به هوش آمده در خانه سراغ مادرش و آزرا را می گیرد.زن می گوید از این به بعد من مادر تو هستم و مادر دیگری نداری‌. مرت روی میز موبایلی می‌بینید و می خواهد بردارد تا زنگ بزند اما آن زن گوشی را برمی دارد و در کشو می گذارد.
شب دوباره خاله شکر شروع به اذیت کردن آزرا می کند و برای او کارهای سنگین می تراشد و مانع خوابیدن او می شود. آزرا چیزی نمی‌گوید و تمام خواسته های تو را انجام می دهد.
سومرو به دوستش که او را برای منشی گری در شرکت مسعود فرستاده بود زنگ می زند و یواشکی با هم در مورد این موضوع صحبت می کنند. معلم است که سومرو نقشه اش برای گرفتن پول از مسعود را از این طریق پیش برده است.
فردا صبح آزرا می خواهد به مصاحبه برود اما خاله شکر خودش را به مریضی می زند و موبایل آزرا را قایم می کند تا او به مصاحبه نرسد. در شرکت عظمی منتظر آزرا است. جنک وقتی موضوع را می فهمد به آزرا زنگ می زند اما گوشی او خاموش است. او نگران می شود و کارهای آشپزخانه را ول می کند تا برود و با پسری که در آنجا همکار اوست و با او لج کرده است دعوا می کند و به صورتش مشت می زند.
آزرا دنبال موبایل خود در میگردد. وقتی برمی گردد گوشی را روی زمین پیدا می کند و نامه ای از خاله شکر می بیند که در آن نوشته من حافظه ام برگشته و پی خانواده ام می روم و تو بخاطر لطفی که به من کردی پاداش می گیری و مرت هم پیدا می شود.
جنک دم خانه آزرا می رود وقتی آزرا را می بیند فکر می کند او بی خیال بوده و حرف های او راجع به گم شدن گوشی را باور نمی‌کند .
مرت صبح یواشکی گوشی را از کشو برمی دارد و به آزرا زنگ می زند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *