خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت ۲۸ + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر.

در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی (قسمت) 28 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرحایی (تردید)

سریال هرجایی قسمت 28

هازار و زهرا به ریان می گویند که از ازدواج با آزاد منصرف شود و مجبور نیست با کسی که علاقه ندارد ازدواج کند.

اما ریان می گوید که قول داده است و دیگر تصمیمش را گرفته.

او با گریه ادامه می دهد: «من دیگر سوختم و نابود شدم. میران زن داشته است. »

و وقتی از قیافه پدرو  مادرش می فهمد که آنها خبر داشته اند بیشتردلش می شکند.

هازار کنار او می نشیند و می گوید که از ترس نصوخ او را مجبور شد به میران بسپرد.

ریان پدرش را در آغوش می گیرد و می گوید که می داند بعد ادمه می دهد: «دل میران از کینه و نفرت نسبت به تو پر است و می گوید که پدر و مادرش را تو کشته ای. من نگران خودم نیستم، نگران تو هستم. »

هازار قسم می خورد که به کسی آسیبی نرسانده است. ریان به روی او لبخندی می زند و می گوید که می داند.

در اتاقی خانواده ی جهان جمع شده اند و هاندان می گوید که نباید این ازدواج سر بگیرد ولی جهان همه را به آرامش دعوت می کند و رو به آزاد می گوید: «حق داری که دنبال عشقت بروی. بدان من همیشه حمایتت خواهم کرد. »

آزاد پدرش را با خوشحالی در آغوش می گیرد و می رود.

هاندان با خشم به شوهرش نگاه می کند اما جهان می گوید: «فقط اعتمادش را جلب کردم. امشب ریان را می فرستیم برود. »

هاندان به میران زنگ می زند و می گوید که امشب ریان را پیش او خواهند فرستاد.

یارن به خواست فیرات به دیدن او می رود و فیرات از او می پرسد که آیا جای میران و ریان را او به گونول گفته است؟

یارن با قیافه ای حق به جانب به او می توپد و می رود.

فیرات با بی تفاوتی نگاهش می کند و در دل می گوید: «ولی چشم هایت دروغ می گویند یارن. »

الیف به اتاق گونول می رود و می گوید که او را با چند نفر دیده است و می خواهد بداند آنها کی هستند.

گونول جا می خورد و با خشم می گوید به او مربوط نیست.

در همین حال میران وارد اتاق می شود و می گوید: «تو از کجا از جای ما خبر داشتی؟ »

گونول باز حرف های قبلش را می زند و می گوید که از روی حدس خانه را پیدا کرده است.

میران باور نمی کند و می گوید: «می دانم از پشت این قضیه هم اسم تو به میان می آید ولی آن روزی که بفهمم مطمئن باش طلاقت می دهم. »

سلطان این حرف ها را می شنود و فورا پیش عزیزه می رود و می گوید: «تو زن عاقلی هستی. میران می خواهد گونول را طلاق بدهد بیا با هم مانع شان بشویم. »

عزیزه با تکبر می گوید: «شیرها با شغال ها مشورت نمی کنند. »

این حرف سلطان را به خشم می آورد و می گوید: «کاری نکن به میران بگویم که مادرش را در طویله زندانی می کردی و شکنجه اش میدادی. »

عزیزه دچار تنگی نفس می شود و به اسما می گوید: «حالا میفهمم تصمیمی که در گذشته گرفته ام چقدر درست بوده است. آن روزها دلم به حال سلطان می سوخت ولی او الان من را تهدید می کند. خبر ندارد که اگر دهان باز کنم تمام عمرش تبدیل به خاکستر می شود. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال ترکی تردید (هرجایی) لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 29 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *