خلاصه داستان سریال کرگدن قسمت اول + زیرنویس و دوبله

نوید در حال پوشیدن لباس مخصوص است و دانیال به او کمک می کند. لباس زره مانندی که تمام بدن او را می پوشاند. قرار است او در چالشی به نام کرگدن شرکت کند و سوار بر موتور سیکلت حرکات نمایشی انجام دهد. او با اصرار زیاد، خواهرش نازنین را به تهران می فرستد و قبل از سوار شدن به موتور به رها دوست دخترش می گوید:« در قلبت همیشه جایی برای من نگه دار.» رها مثل همیشه قربان صدقه اش می رود و نوید سوار موتور می شود. شرکت در این چالش با تصمیم نوید و چهار نفر از دوستانش یعنی کاظم، دانیال، گیسو و رها بوده است. کاظم دوربین به دست می آید و پنج نفری عکس یادگاری می گیرند. نوید کنار ساختمان مخروبه ای شروع به پرش با موتور سیکلت می کند. دوستانش که منتظرند نوید برگردد، در مورد تقسیم پولی که بدست خواهند آورد صحبت می کنند. کاظم می گوید:« تصمیم داشتم پولم را بردارم و از اینجا بروم. ولی یاد چشمهای مظلوم شما منصرفم کرد!» همه می خندند و رها می گوید:« من هم با پولم برای مادرم خانه می خرم.» در این بین معلوم می شود که گیسو و دانیال رابطه شان را با هم تمام کرده اند.
انتظار آنها به پایان می رسد. نوید سوار بر موتور با سر و صدا از راه می رسد و همچنان ویراژ می دهد. قبل از آمدن زنی کیفی پر از دلار را به او می دهد و می گوید:« پول را بردار و برو. این پول آرامش و آسایش کامل برای خانواده ات را به همراه می آورد.» دوستانش برایش هورا می کشند. اما چند لحظه بعد حادثه ی تکان دهنده ای همه را میخکوب می کند. نوید با موتورش کمی دورتر منفجر می شود.
شش ماه بعد، گیسو ویدئویی دریافت می کند که در آن نوید صحیح و سالم نشان داده می شود. او با عجله درحالی که با مادرش بگو مگو می کند سوار ماشین شده و به سراغ دانیال می رود. دانیال بوکسور است و مرکز پرورش اسب دارد. گیسو به محض دیدن دانیال می گوید که نوید زنده است. ولی دانیال باور نمی کند. گیسو او را سوار ماشینش می کند و ویدئو را نشانش می دهد. دانیال با ناباوری می گوید:« ولی نوید همچین آدمی نبود که رکب بزند.» هر دو با هم سراغ کاظم که در میان جمعیت درحال اجرای ترانه ای است می رود. کاظم وقتی ویدئو را می بیند می گوید:« این نمی تواند نوید باشد. حتما بدل اوست.» گیسو که خشمگین تر از همه است می گوید:« حتما خانواده اش از او خبر دارند. باید رها را پیدا کنیم.»
مادر رها با ترش رویی با آنها برخورد میکند و آنها را برای ناراحتی های رها مقصر می داند. کاظم به دانیال می گوید:« من می دانم رها کجاست. فقط آدرسش را نمی دانم.» آنها مادر رها را تعقیب می کنند و بالاخره او را در آسایشگاه روانی پیدا می کنند. رها با دیدن ویدئو ی نوید به یاد خاطرات گذشته می افتد و جیغ و داد راه می اندازد. پرستارها به او آرام بخش می دهند. دانیال به پزشک آسایشگاه می گوید:« می خواهیم دوستمان را از اینجا ببریم.» دکتر مخالفت می کند و به حراست آسایگاه دستور می دهد آنها را ابیرون کند. هر سه نفر جلوی آسایشگاه منتظر می مانند و وقتی دکتر از آنجا خارج می شود، گیسو با پرستار تماس می گیرد و از او می خواهد گوشی را به رها بدهد. گیسو به رها توضیح می دهد که چطور از آسایشگاه فرار کند . در یک فرصت مناسب رها با سرعت شروع به دویدن می کند و سریع از دیوار آسایشگاه بالا می رود و خودش را به دوستانش که در کوچه منتظرند می رساند. ولی در اثر داروی آرام بخش از دیوار سقوط می کند. دانیال و کاظم با نگرانی به طرف او می دوند.
GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *