خلاصه داستان سریال ترکی دکتر معجزه قسمت ۱۰ + زیرنویس و دوبله
در جلسه ی هیئت مدیره، تانجو و زن دیگر موافق عمل زن حامله نیستند. زیرا ممکن است بمیرد و پدرش از بیمارستان شکایت کند. فرمان معتقد است که شانس موفقیت وجود دارد. بلیز میگوید به دکتر فرمان اعتماد دارد. اتاق عمل برای زن آماده میشود. فرمان به اتاق بلیز میرود و بی پروا او را در آغوش میکشد و میگوید که دلش تنگ شده است. یکی از سرپرستار ها در اتاق بلیز بود و این صحنه را میبیند. فرمان که متوجه حضور او نشده بود، از اتاق بیرون میرود. سرپرستار خبر را به گوش نازلی و دمیر و آچلیا میرساند. نازلی عصبانی میشود و بهم میریزد. او تظاهر میکند که حرف زدن پشت سر استاد فرمان زشت است. اما واقعیت این است که به او علاقه دارد. دمیر نیز این موضوع را فهمیده اما در دلش نازلی را دوست دارد. در اتاق عمل به محض شروع کار خون در قلب زن حامله لخته میشود که باعث سکته ی قلبیست. دکترفرمان قبل از اینکه مادر بمیرد، عمل را به پایان میرساند.همچنان تومور بلای جان مادر و فرزند است. زن پس از بهوش آمدن، همچنان اصرار دارد که بچه اش را نگه دارد. او پدرش را قانع میکند تا به عمل دوباره رضایت دهد. اینک دکتر فرمان برای عمل دوباره راضی نیست چون ریسک اش بالاتر رفته است.
پیرمردی که باید در قلبش باتری میگذاشتند، آقا رحمی، از اتاقش فرار کرده است. علی او را در زیر زمین پیدا میکند و علت را جویا میشود. پیرمرد میگوید که همسرش ترکش کرده و هیچکس را ندارد. حالا تصمیم دارد که بمیرد. علی در پاسخ میگوید که همسرش واقعا دوستش نداشته و ارزش ندارد. علی از اینکه جواب منطقی ای داده خوشحال است. او دست رحمی را میگیرد و به اتاقش می برد. اما چندی بعد پیرمرد دوباره ناپدید میشود و اینبار به پشت بام رفته است. او به علی اعتراف میکند که دروغ گفته است و در واقع به همسرش خیانت کرده. حتی وقتی همسرش مرده، سرخاک هم نرفته است و آدم به دردنخوری ست. او خود را لایق زندگی نمیداند. آرزو میکند که علی در آینده خانواده خوبی تشکیل دهد و همچنان به معجزه باور داشته باشد. علی به دکتر فرمان اصرار میکند که دکتر روانشناس یا روانپزشک پیرمرد را ببیند تا برای ادامه زندگی امید داشته باشد. اما خبر ایست قلبی آقا رحمی به فرمان داده میشود…
ArtemisS