خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 178
همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 178 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
قدریه پارچه های جهازش را که خودش استفاده نمیکند و نیاز ندارد برای اونزیله می برد.اونزیله از آنها خوشش آمده و تشکر میکند. او از اینکه زینال حرفی از عروسی نمی زند ناراحت است و در این مورد با قدریه درد دل میکند.
خلیل و جومالی و عمر در بازار مشغول رفتن به سمت مغازه هستند. آنها در مسیر با عمر صحبت کرده و کم کم آشنایی هایی در مورد زندگی اش به او میدهند.
نفیسه با مینی بوس به یک روستا رفته و آنها پیاده می شود. سپس با ناراحتی به سمت یک خانه می رود.
یکی از دوستان سامی پیش او آمده و میگوید که به خاطر آمدن پدر کرم به پارک، دیگر قمارباز ها ترسیده اند و در کار آنها خلل ایجاد شده است. سامی عصبی شده و تصمیم میگیرد که از کرم انتقام بگیرد.
عمر به همراه خلیل ابتدا به کارگاه می رود. میرزا به او آموزش میدهد تا روی ظروف حکاکی بکند. ملک از آمدن عمر و تغییر کردن او خوشحال است. او و خلیل با هم در مورد عمر صحبت میکنند.عمر از دور آنها را نگاه میکند و حس میکند که بین آنها چیزی وجود دارد. او بعد از آمدن خلیل پیش خودش، به خلیل میگوید که حتما او میخواهد با ملک ازدواج کند. خلیل این مسأله را تأیید میکند.
عمر به سمت بازارچه و مغازه جومالی می رود. کنعان دوباره او را میبیند و به او سلام میکند. آلپای نیز با دیدن عمر بیرون آمده و با او سلام کرده و خودش را پدر زن او معرفی میکند. عمر کمی سردرگم می شود. جومالی از مغازه بیرون آمده و با دیدن آلپای و کنعان کنار عمر، عصبی شده و عمر را همراه خودش داخل می برد.
در خانه، قدریه به دفنه میگوید که همراه او مشغول غذا درست کردن بشود، اما دفنه که به خاطر عمر ناراحت است قبول نمیکند.
جومالی با دفنه تماس میگیرد و به او میگوید که عمر به آنجا آمده است و همچنین خبر رفتن گلشاد را میدهد. او از دفنه میخواهد که به آنجا برود. دفنه خوشحال و امیدوار شده و به آشپزخانه می رود تا به قدریه و اونزیله برای درست کردن غذا کمک کند.
کنعان در خیابان ویلدان را میبیند و جلوی او را میگیرد تا با هم صحبت کمند. ویلدان به کنعان میگوید که رابطه آنها شدنی نیست. کنعان شماره دکتری که از آن برای عمر وقت گرفته را به ویلدان میدهد. ویلدان بی اهمیت به این قضیه، از کنعان میخواهد که او را فراموش کند.کنعان بازوی ویلدان را میگیرد تا جلوی رفتن او را بگیرد. همان لحظه خلیل از راه رسیده و به کنعان حمله میکند و به خاطر مزاحم شدن با او دعوا میکند. ویلدان سعی دارد جلوی او را بگیرد. سپس سریع به کارگاه می رود.
قدریه و اونزیله و دفنه به بازارچه می روند تا غذاها را تحویل بدهند. آلپای دفنه را میبیند و سمت او می رود و به او میگوید که فوندا به آلمان رفته است و از دفنه میخواهد که در این مدت به خانه او بیاید تا پدر و دختری با هم باشند. سپس به او خبر میدهد که قرار است بچه دار شود. دفنه از شنیدن این خبر جا میخورد.
ویلدان پیش ملک رفته و با نگرانی تعریف میکند که خلیل با کنعان دعوا کرده است.
خلیل، یقه کنعان را گرفته و کشان کشان به سمت بازارچه می برد. او وسط بازارچه با فریاد رو به همه کسبه میگوید که از این به بعد هرکس با کنعان صحبت کند و با او ارتباطی داشته باشد، دیگر نباید با خانواده آنها رابطه ای داشته باشد. سپس می رود. همه شوکه می شوند. کنعان با ناراحتی به مغازه می رود. آلپای داخل رفته و با او صحبت میکند. کنعان موضوع را میگوید. آلپای دوباره شروع به سرزنش کنعان میکند. کنعان عصبانی شده و از او میخواهد ساکت شود.
دفنه به مغازه جومالی پیش عمر می رود. او و عمر با هم مشغول درست کردن باقلوا می شوند.
بیهان نگران نفیسه شده و با او تماس میگیرد، اما نفیسه جواب نمیدهد.
نفیسه دم خانه ای در روستا رفته و وقتی دختر جوانی در را باز میکند، داخل می رود.
در بازارچه قدریه پیش زینال رفته و او را به خاطر اقدام نکردن برای عقد و عروسی سرزنش میکند و به دروغ میگوید که اونزیله خواستگاران دیگری دارد که از او جواب میخواهند. زینال مضطرب می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 178 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 179 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .