خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 191
همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 191 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
میتات نیز خبر زینال را می شنود و پیش او می رود. زینال با ناراحتی میگوید که او تقصیری ندارد و کنعان خودش قبل از رفتن پیش او آمده و سند مغازه را به اصرار به نام او زده بود و گفته بود که کسی نیز مطلع نشود تا مشکلی برای زینال پیش نیاید. میتات به زینال هشدار می دهد که خودش می داند کنعان چگونه آدمی است و باید مراقب باشد که از پشت این قضیه، مسأله دیگری در نیاید. سپس موضوع را تمام کرده و به زینال بابت مغازه تبریک میگوید و بیرون می آید.
کنعان از اینکه آلپای در شرایط جراحی ملک به سفر رفته است، متعجب است. ادریس نیز شک میکند و به آلپای زنگ می زند و سوال میکند که آیا رفتن او با جریان عمل ملک ارتباطی دارد؟ آلپای چنین چیزی را انکار میکند.
دکتر از اتاق عمل بیرون آمده و خبر میدهد که عمل با موفقیت انجام شده و همه چیز خوب پیش رفته است. همه خوشحال شده و اشک شوق می ریزند.
جومالی خبر را به میتات و محمود میدهد. قدریه نیز در بازارچه با شنیدن این خبر خوشحال می شود.
بانو با بادکنک به بازارچه آمده و به مغازه قدریه می رود و به او تبریک میگوید. قدریه از او به خاطر حمایت هایش تشکر میکند. بانو سفارش بادکنک آرایی برای مغازه میدهد. مغازه زیبا و آماده برای افتتاحیه می شود. شب میتات از بانو میخواهد که هزینه بادکنک آرایی را بگوید. بانو میگوید که او دوست قدریه است و خودش این کار را برای او کرده است. سپس به میتات میگوید که از اینکه تلاش او برای سیران را دیده است، فهمیده است که او مرد خوبی است و متوجه شده است که چرا سیران او را دوست دارد.
در خانه، میرزا از خلیل میخواهد که علت ناراحتی اش را بگوید. خلیل طاقت نیاورده و همه چیز را در مورد آلپای برای میرزا تعریف میکند. میرزا شوکه و عصبی می شود و باورش نمی شود که آلپای چنین سو استفاده ای در این شرایط کرده باشد.
صبح وقتی که عمر از خواب بیدار می شود، یادش می آید که خواب دفنه را دیده است و صحنه خواستگاری از دفنه را کاملا به یاد می آورد. او خوشحال شده و از اتاق بیرون می رود. او موضوع را به گلشاد میگوید و میگوید که تصمیم دارد در همان ساحل در قایق دوباره ز دفنه خواستگاری کند گلشاد خوشحال شده و از این ایده استقبال میکند. عمر از گلشاد میخواهد که با هم برای خرید حلقه بروند.
در خانه سیدعلی، قدریه با انرژی از اتاق بیرون آمده و حسابی به خودش رسیده است. او میگوید که امروز مراسم افتتاحیه مغازه است.
آلپای به همراه چمدان به بازارچه برمیگردد. ادریس به او خبر میدهد که کنعان مغازه ها را فروخته و یک زمین بزرگ خریده است. آلپای به این فکر میکند که کنعان چه نقشه ای دارد.
خدیجه خانم به خانه زمرد می رود و گلشاد و عمر را در حال بیرون رفتن می بیند. او در مورد آنها از زمرد سوال میکند. زمرد طوری صحبت که انگار میخواهد که عمر و گلشاد را به عقد یکدیگر در بیاورد و نسبت به این قضیه راضی است.
در بیمارستان حال ملک بد شده و دکتر به اتاق او می رود. دکتر با نگرانی با خودش فکر میکند که امیدوار است اتفاقی که از آن میترسیده، نیفتاده باشد.
گلشاد و عمر به طلا فروشی می روند. قدریه در حال رفتن به بازارچه، آنها را در طلا فروشی در حال نگاه کردن به حلقه میبیند و متعجب می شود.
کمی جلو تر، خدیجه او را در خیابان می بیند و در مورد ملک سوال میکند. قدریه میگوید که عمل او موفقیت آمیز بوده و خلیل و ملک با یکدیگر نامزد کرده اند. آلپای که در حال رد شدن از آنجاست، حرفهای آنها را می شنود و عصبی می شود.
خدیجه میگوید که بابت به هم خوردن نامزدی دفنه و عمر نیز ناراحت شده و زمرد گفته است که عمر میخواهد با گلشاد ازدواج کند. قدریه با شنیدن این حرف و یادآوری دیدن آنها در طلافروشی، عصبی و ناراحت می شود.
آلپای با خلیل تماس میگیرد و میگوید که از بیمارستان مرخص شده و میخواهد او را ببیند.
عمر به قایق رفته و مشغول تزیین کردن آنجا برای آمدن دفنه و سورپرایز کردن اوست.
قدریه در بازارچه به دفنه میگوید که گلشاد آنطور که او حدس زده بود، آدم مرموزی بوده و به دروغ خودش را خوب نشان داده تا به عمر نزدیک بشود. سپس ماجرای طلا فروشی و حرفهای خدیجه خانم را تعریف میکند. دفنه شوکه شده و همان لحظه وقتی گلشاد برای بردن دفنه پیش عمر می آید، بی مقدمه با او شروع به دعوا میکند و اجازه صحبت به او نمیدهد و با گریه از آنجا می رود.
کنعان سر زمینی که خریده است می رود و به نقشه خانه ای که قرار است برای خودش و ویلدان بسازد فکر میکند.
گلشاد با گریه به جومالی و سیدعلی توضیح میدهد که دفنه اشتباه فکر میکند.
قدریه ناگهان حالش بد شده و درد زایمان میگیرد. آنها به آمبولانس خبر داده و محمود قدریه را به بیمارستان می برد. همه ناراحت و نگران می شوند.
در بیمارستان حال ملک بد شده و با چشمان باز ایست قلبی میکند. دکتر بالای سر او رفته و در تلاش است که ملک را احیا کند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 191 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 192 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .