خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 198
همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 198 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
ملک در مسیر، با ذوق در مورد تغییرات خانه و خریدهایشان سوال میکند.
میتات با کرم و اکراه برای سوپرایز سیران هماهنگ کرده است. آنها به داروخانه رفته اند و سیران به اکراه، داروها را توضیح میدهد. میتات با سیران تماس میگیرد و میگوید که لوله آب خانه مشکل پیدا کرده و او نمیتواند به خانه برود. سپس از سیران میخواهد که سریع به خانه برود. هنگامی که سیران می رود، کرم و اکراه مشغول تزیینات داروخانه می شوند. اکراه از دیدن صمیمیت و جو خانواده سیدعلی، حسرت میخورد و گریه اش میگیرد. کرم او را دلداری میدهد و میگوید که او نیز جزوی از خانواده آنهاست. اکراه میگوید که همیشه فکرش پیش برادرش است که بعد از گذاشتن او در پرورشگاه، دیگر خبری از او نداشته است. کرم به اکراه میگوید که او میتواند کمک کند تا با هم پرس و جو کنند و ردی از برادرش پیدا کنند. اکراه دلگرم می شود و آنها مشغول کار می شوند.
وقتی ملک وارد خانه باغ می شود، با دیدن آشفتگی آنجا متعجب می شود. خلیل بهانه می آورد و میگوید که لوازم داخل بار شکسته اند. ملک میگوید که اهمیتی ندارد و آنها دوباره میتوانند خرید کنند.
هنگامی که خلیل ملک را دم عمارت می رساند، آلپای از دور آنها را میبیند و نزدیک می شود. ملک زودتر داخل خانه می رود و آلپای را نمیبیند. خلیل یا آلپای بحث میکند و او را به زور سوار ماشین میکند و راه می افتد. کنعان که آلپای را زیر نظر داشته، آنها را تعقیب میکند. خلیل در کوچه دیگری نگه میدارد و آلپای را پیاده میکند و با او دعوا میکند. او آلپای را کتک می زند و از او میخواهد که دست از سرشان بردارد و آنها هنوز ازدواج نکرده اند که او بخواهد ادعایی داشته باشد. همان لحظه کنعان پیاده شده و مداخله میکند و آلپای را کنار می کشد. خلیل با عصبانیت از کنعان میخواهد که آلپای را از آنها دور کند. سپس می رود.
شب، میتات به خانه می رود. سیران از دیدن لباس جدید او متعجب می شود و میگوید که به تیپ جدیدش عادت ندارد، و به او میخندد. میتات کت را در می آورد و مثل همیشه می شود. او از سیران میخواهد حاضر شود تا با هم بیرون بروند.
در خانه جومالی سر میز شام، ویلدان خبر میدهد که خانه ای را دیده و پسندیده است. عمر نیز خبر میدهد که دفنه میخواهد همراه آنها زندگی کند. ویلدان خوشحال شده و میگوید که با دفنه برای خرید وسایل خانه می رود تا طبق سلیقه او باشد. زمرد از حرفهای آنها حرصش میگیرد.
بعد از شام، زمرد از اینکه جومالی جلوی عمر و ویلدان را برای رفتن از آنجا نمیگیرد، از او گله میکند. جومالی زمرد را مقصر رفتن آنها میداند و به او حق گلایه نمیدهد.
میتات به بهانه جا گذاشتن وسیله ای در داروخانه، سیران را به آنجا می برد. سیران وارد می شود و با دیدن تزیینات و شمع و گل و کیک، غافلگیر و خوشحال می شود. او میتات را بغل کرده و از او تشکر میکند. میتات تولد او را تبریک میگوید و سیران شمع کیکش را فوت میکند. او از دیدن کادوی تولدش که قفسه دارویی عتیقه است، خوشحال می شود.
نفیسه و سیدعلی، عکس بچه های محمود و قدریه را به سیدعلی کوچک نشان میدهند و از آنها تعریف میکنند. سیدعلی کوچک حسادت میکند. آنها میگویند که سیدعلی دردانه آنهاست و باید از این به بعد برای بچه های قدریه برادری کند و مراقبشان باشد.
در بیمارستان، قدریه به دروغ خودش را به مریضی و بدحالی می زند تا او را مرخص نکنند. دکتر برای او آزمایش می نویسد.
در خانه، کرم از اکراه در مورد اطلاعاتی که از برادرش دارد سوال می پرسد. اکراه با نا امیدی حس میکند که این کار نتیجه ای ندارد ، اما کرم به او دلگرمی میدهد و میگوید که آنها تلاششان را میکنند.
روز بعد، خلیل و ملک به همراه ویلدان و عمر و دفنه برای خرید وسایل خانه بیرون می روند. فوندا آنها را در فروشگاه لوازم خانگی می بیند.
اونزیله به مغازه زینال می رود و از دیدن تیپ او متعجب شده و خنده اش میگیرد. او به زینال میگوید که این تیپ مناسب عروسی است نه روزمره. زینال کمی دلخور می شود.
در خانه جومالی، خدمتکار میخواهد وسایل ویلدان و عمر را جمع کند. زمرد که نقشه ای کشیده است،از او میخواهد که فعلا دست نگه دارد. کمی بعد، خدمتکار با جومالی تماس میگیرد و خبر میدهد که حال زمرد خوب نیست . جومالی سریع به سمت خانه می رود. خلیل و عمر و ویلدان نیز به خانه می روند. دکتر میگوید که زمرد مشکل خاصی ندارد و باید آزمایش بدهد، اما زمرد قبول نمیکند. زمرد میخواهد عمر را ببیند. عمر به اتاق زمرد می رود. زمرد با ناراحتی از او میخواهد که از آن خانه نروند و حاضر است زودتر برای او و دفنه عروسی بگیرد و همه با هم در آن خانه زندگی کنند، وگرنه او از دوری عمر خواهد مرد. عمر با درماندگی پیش دفنه می رود و موضوع را میگوید. دفنه به خاطر عمر، این پیشنهاد را قبول میکند. عمر خوشحال می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 198 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 199 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .