خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت ۵۵ + زیرنویس فارسی و دوبله

توسط مریم · منتشر شده ۱۳۹۹-۰۱-۲۹ · بروزرسانی شده ۱۳۹۹-۰۱-۲۹

سنحر که کم کم احساس می کند در حق ناره خیلی بی انصافی کرده و باعث عذاب او شده است درمانده و غمگین به کلبه جنگلی می رود و صخره ای نگاه می کند که ناره از انجا خودش را به پایین پرت کرده بود.

به بالای صخره می رود و از انجا به پایین چشم می دوزد و گریه می کند.

گیدیز از ناره می پرسد:« چرا وقتی به موغلا رسیدی و دیدی سنجر در حال امضای عقدنامه است جلویش را نگرفتی؟ »

ناره می گوید: «خیلی دلم می خواست این کار را بکنم ولی منتظر ایستادم تا مراسم تمام شود.

چون نمی توانستم برای کسی که قرار بود هرگز او را نبخشم خیالبافی کنم.»

گیدیز می گوید: «ولی بدون شک سنجر امیدوار شده که تو هنوز دوستش داری. »

ناره می گوید: «احساسات او اصلا برایم مهم نیست فقط می خواهم سالم باشد. »

آکین زهرا را برای خوردن صبحانه به رستوران دعوت می کند.

زهرا با خوشحالی از خانه خارج می شود و ماشین گاوروک را از او قرض می گیرد و می گوید باید به دیدار مرت برود.

و گاوروک غمیگن و نگران رفتن او را نگاه می کند.

سنجر به محض ورود به عمارت، پشت در اتاق منکشه صدای او را می شنود که می گوید: «بخدا تقصیر من نبود. همش کار نجرت بود. »

سنجر داخل اتاق می شود و او را تحت فشار می گذارد که با چه کسی مشغول صحبت است و منکشه می گوید که با مادرش حرف می زند و می گوید که خالصه تقصیری نداشت و نجرت مقصر است.

ولی در واقع منکشه با لوکی در حال حرف زدن بود.

نجرت به خانه نجرت رفته و از آنجا به منکشه زنگ زده بود و علت ازدواجش با سنجر را پرسیده بود و او هم تقصیرها را گردن نجرت انداخت.

سنجر برای اطمینان به همان شماره زنگ می زند و لوکی فورا گوشی را دست عاتکه می دهد.

منکشه از این که نجات پیدا کرده نفس راحتی می کشد و به سنجر می گوید: «شب را در خانه ناره میمانی و برای حمام کردن اینجا میایی! »

سنجر با ناراحتی به او می گوید: «کمی صبر کن… به زودی همه این ماجراها تمام خواهد شد و تو هم راحت میشوی. »

منکشه با نگرانی به سنجر چشم می دوزد.

ناره صبح به سرکارش به اسکله می رود و به اتاق گیدیز می رود و گیدیز از دیدنش خوشحال می شود و می گوید بهتر است برایت ماشین بخریم که راحت بیایی.

ناره با خجالت می گوید: «قرار است به پدرم هم پول بدهی و راننده پدرم هم به مشکلات اضافه شده. …»

گیدیز می گوید: «همه این کارها به خاطر سنجر است ولی نگرانم سنجر متوجه نقشه ما شود و هردوی ما بکشد و این وسط آکین جان سالم به در ببرد.

با اینحال نمی خواهم سنجر هیچ اسیبی ببیند. »

زهرا به رستورانی که آکین دعوتش کرده می رود.

آکین خودش را عاشق پیشه نشان می دهد و از زهرا دلبری می کند.

این وسط سنجر با زهرا تماس می گیرد و می گوید: «می خواهم شرکت در حال ورشکستگی را بخرم و از تو هم می خواهم در مورد آن تحقیق کنی و اطلاعاتی درمورد قیمت آن و شرایط فروشش را برای ایمیل کنی. »

زهرا قول می دهد شب کارهایش را انجام دهد.

سنجر برای دیدن سفیر چلبی به هتل می رود و به او می گوید: «هیچ وقت سر قولت نبودی و خسته ام کردی. »

سفیر می گوید: «راننده از مونته نگرو آمده.

او جای آکین را می داند ولی چیزی به من نمی گوید.

برای تحویل آکین دو میلیون یورو از من پول می خواهد.

من منتظر تماس او هستم. »سنجر پیشنهاد او را قبول می کند و می رود.

بعد از رفتن او سفیر به کرم زنگ می زند و می گوید: «سنجر به دو میلیون یورو راضی شده. تو از گیدیز سه میلیون یورو بگیر! »

کرم برای دیدن گیدیز به اسکله می رود و در آنجا با ناره روبرو می شود.

گیدیز در مقابل پیشنهاد او می گوید: «من بیشتر از سنجر میدهم. دو و نیم میلیون یورو. »

کرم راضی می شود و می رود.

زهرا بعد از خوردن صبحانه از جایش بلند می شود و از آکین تشکر می کند.

آکین به او می گوید: «من مادر پیری دارم که مرض سختی دارد می خواهم تو را با او آشنا کنم.

به خاطر دل مادرم برای شام بیا. » و آنقدر اصرار می کند که زهرا راضی می شود و با خوشحالی از آکین جدا می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۵۶ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .