خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 169

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 169 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 169

صبح هنگامیکه ایلماز میخواهد بیرون برود، مژگان از او میخواهد که امروز با او در خانه باشد زیرا او نیز مرخصی گرفته است. ایلماز می‌گوید که نمی‌تواند و کارهای زیادی دارد. مژگان به او میگوید که حس میکند از اینکه پدر می شود خوشحال نیست. ایلماز انکار کرده و میگوید که فقط کمی شوکه شده است.
ایلماز پیش تکین می رود. تکین میگوید‌ که این ماجرا نشانه ای از تقدیر بوده که او سرنوشت خودش را بپذیرد. او باید زلیخا را فراموش کند که به بچه ای که در راه دارد فکر کند. ایلماز کلافه است و قانع نمی شود. با این حال نمی‌داند که باید چه کند.
در خانه صباح الدین، او از شرمین می‌پرسد که چه زمانی میخواهد برود. شرمین کلافه شده و میگوید که امروز قرار است به فرانسه برود و دیگر صباح الدین را نمیبیند.
شرمین به بانک می رود تا پول برداشت کند،اما متوجه می شود که حسابش مسدود شده است. او متعجب شده و داد و فریاد می کند. رییس بانک میگوید که طبق برگه دادگاه حساب او را مسدود کرده اند. شرمین وقتی می فهمد که کار هولیا بوده است، به شدت عصبانی می شود.
دکتر برای دیدن اسب ها می آید و خبر میدهد که دو تا از اسب ها سیاه زخم گرفته اند و باید آنها را تلف کنند. هولیا بابت این قضیه ناراحت می شود. او همچنان با دمیر قهر است و با او حرف نمی زند. دمیر سعی دارد دل او را به دست بیاورد.
زلیخا به آشپزخانه می آید و با ثانیه بحث میکند. او به ثانیه میگوید که فقط به خاطر خواهش گولتن آنها را بخشیده و اجازه داده است که به عمارت برگردند. بعد از رفتن زلیخا، ثانیه به خاطر این کار گولتن با او دعوا میکند. گولتن میگوید که قصد بدی نداشته و اصراری نیز نکرده است و زلیخا فقط به خاطر ناراحتی او آنها را برگردانده است. ثانیه با حرص می‌گوید که او باعث شد تا آنها زیر بار منت بروند.
شرمین با داد و فریاد به خانه پیش هولیا می رود و به خاطر اینکه هولیا او را فریب داده و بعد از شهادت دادن، حسابش را بسته است با او دعوا میکند. هولیا بلیت شرمین را نشان میدهد و میگوید که شرمین نمی‌تواند او را فریب بدهد و میداند که قصد فرار داشته است. شرمین ابتدا انکار میکند. سپس هولیا را نفرین میکند و میگوید که بلاهای خیلی بدتری سر او و خانواده اش خواهد آمد. سپس می رود.
زلیخا برای خرید از خانه بیرون می رود. ایلماز در جاده او را می بیند و راه ماشین زلیخا را می بندد. زلیخا حاضر به صحبت با ایلماز نیست. او میگوید که تصور می‌کرد برای ایلماز اتفاقی افتاده که زیر قولش زده است، اما وقتی تماس گرفت و او را سالم و در کنار مژگان دید، همه چیز برای او تمام شد. ایلماز می‌گوید که او همان روز خبر بارداری مژگان را شنیده است. زلیخا جا میخورد. سپس میگوید که او خودش با یک بچه در بغل و یک بچه در شکمش، حاضر به فرار با ایلماز شده بود، اما حالا ایلماز به فکر بچه و زن خود است و باز نشان داد که در عشقشان مثل او نبوده است. او با طعنه برای ایلماز آرزوی خوشبختی میکند و می رود.
زلیخا به خانه رفته و گریه میکند.
ایلماز کلافه است و به کارخانه می رود. تکین او را نصیحت میکند که باید خودش را جمع و جور کند و او در قبال بچه اش مسئول است. ایلماز با درماندگی فقط به حرفهای او گوش میدهد.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 169 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 170  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *