خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 4

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 4 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ضربان قلب الو سریال

سریال ضربان قلب قسمت 4

بهار نزدیک ایلول می شود و میگوید: اون موقع نقش شاگرد کافی نبود و حالا میخوای نقش دکتر رو براش بازی کنی ؟

این همه سال بیخودی زحمت کشیدی و منتظر موندی چون اون ازدواج کرده. ایلول جا میخورد و می‌گوید: ما همه دکتریم و باید به کارمون برسیم.

سپس سراغ مریض ها می رود تا به آنها رسیدگی کند. بهار با خودش می‌گوید: حالا میبینی که چقدر زندگیت سخت تر می شه.
در بیمارستان همان بیمار زخمی کافی شاپ، احتیاج به جراحی دارد و دکتر دیگری غیر از ایلول نیست.

ایلول به دستیارش میگوید که به دکتر آغوز اطلاع بده اما او در دسترس نیست. ایلول میگوید: مجبورم خودم این کار رو بکنم. دستیارش میگوید: اونوقت من به دردسر میفتم. ایلول میگوید: زندگی بیمار مهم تر از دردسر شماست و سپس دستور میدهد که اتاق عمل را حاضر کنند‌.

هنگامی که ایلول برای شستن دستهایش می رود، علی را میبیند که او هم برای عمل دیگری حاضر می شود و به ایلول میگوید که برای کمک بیاید، اما ایلول میگوید که خودش عمل دیگری دارد وگرنه می آمد. علی میگوید: هر موقع به ترکیه اومدم دنبال تو گشتم. ایلول به طعنه میگوید: همسرتون هم خبر داشت؟

علی این حرف را به شوخی میگیرد و با خنده می رود.
ایلول نیز به اتاق عمل می رود و یادش می آید که همراه بیمار او را تهدید کرده بود که اگر اتفاقی برای بیمار بیفتد تلافی خواهد کرد. در این حین استاد آغوز با دستیار ایلول تماس میگیرد و دستیار از اتاق بیرون می رود‌.
بیماری که تخت عمل دکتر علی است، خانمی است که چند ساعت قبل در کنار او ایستاده‌ بود و علی متوجه شده بود که حالش خوب نیست و دستانش لرزش دارد. علی میفهمد که او مشکل دارد و میخواهد کمکش کند، اما آن زن تصور کرده بود که علی قصد مزاحمت دارد و به حرفهای او اهمیت نداده بود.

کمی بعد طبق حدس علی حالش بد شده و به زمین افتاده بود و علی نیز از طریق هلیکوپتر او را به بیمارستان منتقل کرده بود و این‌طور که معلوم است بهار او را می شناسد .

در این هنگام دکتر آغوز به بیمارستان می آید و می فهمد که دو عمل انجام شده است و به او خبر نداده اند و ناراحت و عصبی می شود و دستیارش را دعوا میکند و دستیار نیز از او معذرت خواهی میکند. دکتر آغوز از او میخواهد که دکتر جدیدی را که به بیمارستان آمده به اتاقش بیاورد.
در راهرو بیمارستان همراهان دکتر ایلول منتظر هستند.

ایلول از اتاق عمل بیرون می آید و خبر میدهد که عمل خوب بوده و حال بیمار خوب است.

سپس به اتاق عمل دکتر علی می رود تا به او کمک کند‌. دکتر علی عمل را یا موفقیت انجام میدهد و همه در حالی که از بالا به عمل نظارت دارند از او تعریف و تمجید میکنند و بعد صحبت از این می شود که آن متأهل است اما همه دخترها به او علاقه دارند.

دکتر استاد دیگری که از همکاران علی است از همه میخواهد که برای او شایعه نسازند زیرا های ازدواج نکرده است. بهار متوجه می شود که خبر اشتباهی به گوش او رسیده بوده است.
دکتری که استاد است و در حال تماشای عمل است یادش می آید که علی سالها قبل با او ملاقاتی داشته ‌و گفته بود که میخواهد به آمریکا برود و از او خواسته بود که حواسش به ایلول باشد و آدرس او را نیز داده بود و گفته بود که زیرا ایلول برای او خیلی مهم و ارزشمند است.
بعد از عمل دکتر استاد پیش علی آمده و می پرسد : چطور شد که برگشتی ؟

علی میگوید: خیلی اتفاقی پیش اومد که اومدم اینجا. دکتر میگوید: چطور شد که تو و ایلول هر دو همزمان امروز به این بیمارستان اومدید ؟

علی میگوید که این مسأله هم کاملا اتفاقی بوده، اما تو چرا به من خبر ندادی که اسم ایلول توی لیست هست؟

دکتر میگوید که ایلول دختر خیلی زرنگ و با استعدادی هست و بهتر است که علی از او دوری کند تا او فقط به کارش رسیدگی کند.

علی پیش ایلول رفته و میخواهد با او صحبت کند. او از ایلول میپرسد که چرا سالها پیش اجازه کنم به او نداده و با آن پسر موتوری رفته بود و حالا نیز به سردی با او برخورد میکند ؟ و اینکه در این سالها چه می‌کرده است.

ایلول میگوید که درس خوانده و دکتر شده و در چندین بیمارستان کار کرده است و حالا نیز به آنجا آمده است، و نزدیکترین دوستش نیز همان دختر دوره دبیرستان داشت.

سپس با طعنه می‌گوید که افراد متاهل زیادی را دیده که شبها برای شیفت کاری می آیند در حالی که ازدواج یک رابطه مقدس است.

علی از این حرف و منظور ایلول تعجب میکند و متوجه نمی شود.

دکتر آغوز به دستیارش میگوید که ایلول باید به اتاقش بیاید تا به او توضیح بدهد که چرا در دو عمل شرکت کرده بود.

بهار وارد اتاقی می شود که علی در حال عوض کردن لباس خود است و از گذشته ها با او صحبت میکند و ضمن ابراز علاقه به او،او را می بوسد.

دستیار دکتر آغوز به ایلول میگوید که بعد از عملش میخواهد او را ببیند و منتظرش باشد، اما ایلول میگوید که عمل طول میکشد و نمی‌تواند منتظر بماند و از آنجا می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 4  لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 5  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *