خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 179

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 179 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 179

ثانیه به خانه برگشته و موضوع را برای هولیا تعریف میکند و میگوید که بین خطیب و شرمین چیزی وجود دارد. هولیا میگوید که این مسأله دور از انتظار نیست و هرچیزی از شرمین برمی آید.
ثانیه به خانه می رود و از اینکه درب خانه باز است و همه وسایل به هم ریخته است شوکه می شود. او سریع به اتاق می رود و متوجه می شود که طلاهایش دزدیده شده. غفور که از دور پنهانی ثانیه را زیر نظر داشته‌، با شنیدن صدای گریه او به سمت خانه می رود. هولیا نیز با شنیدن صدای فریادهای ثانیه به آنجا می رود. ثانیه با گریه میگوید که بیچاره شده و همه طلاهایش دزدیده شده اند. غفور نیز خودش را شوکه و ناراحت نشان میدهد و میگوید که حتما کار کارگران ایلماز و یا چتین است که مدام آنجا رفت و آمد میکند.
چتین در حیاط شرکت، مشغول غذا دادن به مرغ و خروس هاست. ایلماز پیش او می آید و میگوید که متوجه به هم ریختگی چتین است. چتین میگوید که عاشق گولتن است، اما گولتن گویا مشکلی دارد و میگوید که نمی‌تواند ازدواج کند. ایلماز چیزی به روی چتین نمی آورد. همان لحظه صدای فریادهای تهدید آمیز غفور می آید. غفور جلوی شرکت آمده و به چتین تهمت دزدی می زند. ایلماز عصبانی شده و غفور را کتک می زند و سپس سوار ماشین می کند و دم خانه دمیر می برد. او به هولیا میگوید که چتین دزدی نکرده و غفور حق ندارد بار دیگر به کارگران او تهمت بزند. سپس او را از ماشین بیرون میکند. هولیا از کار غفور عصبانی شده و او را دعوا میکند و میگوید که باید به پلیس برای پیدا کردن دزد گزارش دهند.
کمی بعد، دمیر با عصبانیت به خانه آمده و در مورد پولی که باید تهیه کند توضیح می دهد. هولیا میگوید که آنها چنین پولی ندارند و او مجبور به این شراکت نیست. دمیر عصبانی شده و میگوید‌ که این کارخانه رویا و آرزوی او بوده و اجازه نمی‌دهد که ایلماز جلوی او را بگیرد.
خطیب در رستوران مشغول غذا خوردن است که یکی از افراد اداره ثبت را میبیند و با او مشغول صحبت میشود. آن مرد در صحبت ها به خطیب میگوید که هولیا زمینی را که به تکین فروخته بود، دوباره به همان مبلغ از او پس گرفته است. خطیب متعجب می شود. او دم شرکت ایلماز می رود و این موضوع را به روی او می آورد. ایلماز که از پس دادن زمین ها خبر نداشته ، شوکه می شود و با عصبانیت به خانه می رود. او با تکین دعوای سنگینی می‌کند و می‌گوید که او حق نداشت زمین ها را پس بدهد. تکین میگوید که او بابت پس دادن زمین ها به هولیا قول داده بود و دلیلی ندارد که بابت این کار به ایلماز حساب پس بدهد. ایلماز میگوید که تکین به او نیز قول داده بود که برای نابودی یامان ها تلاش کنند، اما به قولش عمل نمیکند. سپس با عصبانیت بیرون آمده و به بیمارستان پیش مژگان می رود و از او در زمینه ای کمک میخواهد.
صبح روز بعد، دمیر مشغول تماس با املاک برای فروش زمین های استانبول است. هولیا میگوید که آن زمین ها برای پول او کافی نیستند. زلیخا میگوید‌ که زمین های چکوراوا برای پول کافی هستند. هولیا از پیشنهاد فروش زمین های چکوراوا عصبانی شده و مخالفت میکند، اما دمیر بدش نمی آید. همان لحظه صدای شکستن دیوار می آید و همگی بیرون می روند. کارگران مشغول شکستن دیوار بین خانه دمیر و ایلماز هستند. آن سمت دیوار، ایلماز و مژگان پشت میز در حیاط نشسته و با خونسردی مشغول خوردن صبحانه هستند. خانواده دمیر با دیدن آنها شوکه می شوند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 179 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 180  مراجعه فرمایید .

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *