خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 285

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 285 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 285

سودا با دیدن دمیر، از اینکه او سودا را قاتل خوانده بود از او گلایه میکند. دمیر با شرمندگی از او معذرت خواهی میکند و از سودا میخواهد که او را ببخشد. سودا با گریه او را بغل میکند. زلیخا برای دمیر تعریف می‌کند که عده ای به خانه سودا حمله کرده بودند و او را اذیت کرده اند و فردا قرار است سودا برای شکایت از آنها به کلانتری برود.
ثانیه در آشپزخانه با حرص از اینکه زلیخا سودا را به خانه و به جای هولیا آورده است، پیش غفور گلایه میکند.
صبح سر میز صبحانه، ثانیه با طعنه به سودا می فهماند که او در آنجا فقط یک مهمان است. زلیخا از رفتارهای ثانیه متعجب و عصبی می شود. ثانیه به آشپزخانه رفته و به خاطر مرگ هولیا و آمدن سودا و اتفاقات اخیر گریه میکند. گولتن و فادیک او را دلداری می‌دهند.
دمیر برای بررسی پرونده قتل هولیا پیش دادستان می روند. دادستان می‌گوید که قاتل حتما از آشنایان بوده، زیرا هولیا در خرابه ها با او قرار داشت است. زلیخا نیز به کلانتری رفته و در جلسه شرکت میکند. دادستان ادامه میدهد که قاتل هرکس که بوده، از هولیا نفرت داشته است ، زیرا چندین بار او را با ضربات چاقو به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسانده است. زلیخا به فکر فرو می رود.
زنهای چکوراوا در کلوپ شهر دور هم جمع شده اند. بهیجه نیز آنجاست. زلیخا وارد کلوپ شهر می شود و بی مقدمه سراغ بهیجه می رود و در جمع به او می‌گوید که او قاتل هولیا است. بهیجه شوکه و عصبی می شود و واکنش نشان میدهد. زلیخا می‌گوید که بهیجه به خاطر اینکه هولیا قرار بود با تکین ازدواج کند، او را کشته است تا خودش مجبور به رفتن از خانه تکین نباشد. همه با تعجب شروع به پچ پچ‌ میکنند. بهیجه عصبانی شده و با زلیخا دعوا میکند. زلیخا می‌گوید که قاتل بودن او را ثابت خواهد کرد. تکین که به کلوپ شهر آمده، حرفهای زلیخا را شنیده و متعجب می شود. او پشت سر زلیخا از کلوپ شهر بیرون می رود و از او در مورد علت و میزان اطمینان حرفهایش سوال میکند. زلیخا می‌گوید که او هیچ مدرکی ندارد، اما حدس می زند که باید کار بهیجه باشد.
شب در خانه تکین ، بهیجه با عصبانیت مدام از تهمتی که زلیخا به او زده گلایه میکند و ایلماز را مقصر میداند که به زلیخا رو داده است و باعث این اتفاق شده است. تکین از بهیجه میخواهد که بس کند، اما او به حرفهایش ادامه میدهد. تکین از بقیه میخواهد که او و بهیجه را تنها بکذارند. سپس بهیجه می‌گوید که مهمان بودن او طولانی شده است و بهتر است که به استانبول برگردد‌. بهیجه با عصبانیت میگوید که حتما تکین حرفهای زلیخا را باور دارد . تکین میگوید که اگر حرف زلیخا را باور کرده بود، حالا بهیجه زنده نبود. بهیجه به اتاق رفته و به مژگان می‌گوید که تکین او را از خانه بیرون کرده است. مژگان با عصبانیت سراغ تکین می رود تا گلایه کند، اما تکین به او اجازه نمی‌دهد و می‌گوید که او حق ندارد از تکین حساب پس بگیرد. سپس بدی ها و دخالت های بهیجه را یادآوری میکند و میگوید که این کار به صلاح آنهاست. مژگان می‌گوید که اگر بهیجه بخواهد برود، او نیز در آن خانه نمی‌ماند. ایلماز با خونسردی می‌گوید که میتواند برود. مژگان جا میخورد.
روز بعد، بهیجه حاضر شده و به راه آهن می رود. او گوشه راه آهن چمدان خود را باز کرده و لوازمش را روی زمین پرت میکند. سپس با کسی که از قبل هماهنگ کرده، پشت درختان می رود و از آن مرد میخواهد او را کتک بزند. سپس از او میخواهد که یک تیر به کتف او بزند. آن مرد به ناچار و در ازای پاکت پولی که بهیجه میدهد، قبول میکند. لحظه ای که او میخواهد شلیک کند، یک سگ مقابل آن مرد می پرد و او به اشتباه تیر را خطا می زند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 285 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 286 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *