خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 271

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 271 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 271

همگی سریع به سمت اتاق می روند. عدنان به خودش شلیک کرده است. زلیخا عدنان را بغل کرده و به سرعت پایین می رود و همه به بیمارستان می روند. چند دقیقه بعد تکین به آنجا می رسد. فادیک به او خبر میدهد که عدنان تیر خوردن و همه به بیمارستان رفته اند.
عدنان را به اتاق عمل می برند و زلیخا با گریه و بی تابی منتظر است. دمیر و ایلماز گوشه ای ایستاده و ناراحت هستند. مژگان که در بیمارستان است، موضوع را فهمیده و ناراحت می شود. او به سمت اتاق عمل می رود و به زلیخا می‌گوید که بالای سر عدنان می رود و تلاشش را برای خوب شدن او می کند. زلیخا با دیدن مژگان به شدت عصبانی شده و با فریاد و تهدید از او میخواهد که برود و به او می‌گوید که حق ندارد به عدنان دست بزند، وگرنه او را میکشد. تکین که به بیمارستان آمده، مژگان را بیرون می برد. هولیا سعی دارد زلیخا را آرام کند. زلیخا با فریاد رو به دمیر و ایلماز می‌گوید که تقصیر آنها بوده و از هر دوی آنها متنفر است. او به شدت گریه میکند و روی زمین می نشیند. زلیخا از حال می رود و او را به اتاق می برند و به او آرامبخش می زنند.‌
در عمارت، هامینه به خودش رسیده و حاضر شده و میخواهد بیرون برود. فادیک او را میبیند و داخل می برد. سپس از او میخواهد بنشیند تا کمی بعد پیشش برود. بعد از رفتن فادیک، هامینه دوباره بلند شده و از در پشتی بیرون می رود. کسی متوجه رفتن هامینه نمی شود.
در بیمارستان، هولیا ماجرای تیر خوردن عدنان را برای تکین تعریف می‌کند.
در عمارت، فادیک متوجه نبود هامینه شده و با گریه و پریشانی به راشید می‌گوید که هامینه گم شده و او بدبخت شده است. او و راشید بیرون می روند تا همه جا را دنبال هامینه بگردند.
هامینه لب جاده ایستاده و منتظر ماشین است. او سوار یک وانت می شود که دو زن روستایی پشت آن نشسته اند. آن زنها متوجه می شوند که هامینه مشکل عقلی دارد و او را فریب می دهند و در حالی خلوت جاده همراه او پیاده می شوند. سپس همه النگوهای طلای او را از دستانش بیرون می آورند و او را رها میکنند.
فکرت در کافه نشسته و سودا نیز به همان کافه می آید و سر میز دیگری می نشیند. آنها هر دو از افراد حاضر در کافه می شنوند که عدنان تیر خورده است. سپس شایعاتی در مورد اینکه ایلماز پدر عدنان است می شنوند. سودا سریع از آنجا بیرون می آید و به سمت بیمارستان می رود.
در خانه، مژگان با بهیجه در مورد عدنان صبحت میکند و میگوید که برای او خیلی ناراحت است. او از بدرفتاری زلیخا نیز صحبت میکند و بهیجه او را دلداری میدهد.
مژگان می‌گوید که از رفتار ایلماز مشخص است که خبر دارد عدنان پسر اوست، و او باید در مورد این قضیه با ایلماز صحبت کند. بهیجه به او می‌گوید که فعلاً نباید به روی خودش بیاورد، ولی مژگان به حرف او اهمیت نمی‌دهد و سوار ماشین می شود تا به بیمارستان برود. بهیجه عصبی می شود.
سودا به بیمارستان رفته و از دور، دمیر و هولیا را می‌بیند.
زلیخا از اتاق بیرون می رود و دم در اتاق عمل مینشیند.
مژگان به بیمارستان رسیده و بهیجه پشت سر او آمده تا جلویش را بگیرد. همان لحظه دکتر بیرون می آید و خبر میدهد که عمل موفقیت آمیز بوده و حال عدنان خوب است. همه خوشحال شده و گریه میکنند. مژگان دیگر جلو نمی رود و چیزی نمی‌گوید.
عدنان به اتاق منتقل می شود. ایلماز میخواهد او را ببیند، اما دمیر اجازه نمی‌دهد و با او دعوا میکند. زلیخا عصبانی شده و دوباره هر دوی آنها را دعوا میکند و از آنها میخواهد بیرون بروند.
فادیک و راشید هامینه را پیدا نمی‌کنند. فادیک گریه میکند و راشید او را دلداری میدهد.
هامینه خودش به آشپزخانه برگشته و مشغول آشپزی می شود. او غذا را می سوزاند و همه آشپزخانه پر از دور می شود. ثانیه متوجه شده و فادیک را از حیاط صدا می زند. فادیک از تصور اینکه ثانیه میخواهد به خاطر گم شدن هامینه او را دعوا کند، از حال می رود. کمی بعد وقتی او به هوش می آید و متوجه می شود که هامینه خانه است، خیالش راحت می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 271 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 272 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *