خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 316

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 316 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 316

بهیجه که از حرف وکیل حرصش گرفته، با او بد حرف می زند. وکیل عصبانی شده و از آنجا می رود و می‌گوید که وکیل دیگری برای خودشان پیدا کنند.
در عمارت، راشید خبر میدهد که شناسنامه اش را پیدا نمیکند. فادیک ناراحت و پریشان می شود. زلیخا به راشید می‌گوید که سریع برای گرفتن شناسنامه المثنی اقدام کند و خودش نیز پیگیری میکند تا زودتر شناسنامه او را بدهند. چند زوج دیگر نیز برای عقد پیش زلیخا آمده و اسم و مدارک خود را برای عقد می دهند.
در هتل، مژگان با حرص به بهیجه می‌گوید که آنها باید وسایل خود را جمع کرده و به هتل ارزانی بروند. بهیجه با پررویی می‌گوید که او نمیتواند در هتل ارزان بماند. سپس از اینکه تکین سراغ کرمعلی را نگرفته و به آنجا نیامده گلایه میکند.
نگران با فکرت تماس می‌گیرد و با ناراحتی از او میخواهد که پیششان برود زیرا به کمک او احتیاج دارد. فکرت سریع به مرسین می رود. مژگان و بهیجه ماجرای ارث ایلماز را تعریف کرده و می‌گویند که حدود سی میلیون لیره از میراث ایلماز نقد شده است و نمیدانند که آن پول کجاست. فکرت از مژگان میخواهد که با او به خانه برگردند، اما مژگان می‌گوید که با حرفهایی که به تکین زدند، روی برگشتن ندارد.
سودا داخل شهر، حرفهای دو نفر را می شنود و متوجه می شود که یکی از آنها پنهانی در یکی از مزارع یامان ها کار میکند و ترسی از زلیخا ندارد زیرا او ابهتی ندارد و مانند هولیا نیست که نگران باشد.
سودا به خانه رفته و موضوع را به زلیخا می‌گوید و از او میخواهد که شجاع باشد و سراغ زمین ها برود و با همه با مهربانی برخورد نکند تا از او سواستفاده نشود. زلیخا به همراه سودا سر زمین رفته و با آن مرد بحث میکند و از او میخواهد زمین آنها را ترک کند. آن مرد با زلیخا بحث کرده و به او اهمیت نمی‌دهد. سودا با اسلحه پیاده شده و آن مرد را تهدید میکند و از او میخواهد که به حرف زلیخا گوش کند. آن مرد ترسیده و سریع از آنجا می رود.
فکرت پیش تکین رفته و همه حرفهای مژگان را به او می‌گوید. تکین نیز از کار ایلماز متعجب می شود. فکرت می‌گوید که مژگان می‌گوید مطمئن است که پول دست زلیخا است.
تکین و فکرت پیش زلیخا می روند و تکین موضوع را به او می‌گوید و سراغ پول را میگیرد. زلیخا می‌گوید که از فروش اموال ایلماز خبر داشته‌، اما نمی‌داند که ایلماز پولها را کجا گذاشته است. تکین میگوید که به زلیخا اعتماد دارد و حرف او را باور میکند.
تکین پیش مژگان می رود. ‌مژگان با شرمندگی از او معذرت خواهی میکند. تکین از او میخواهد که به خانه برگردد. سپس با هشدار به بهیجه می‌گوید که اگر کوچکترین خطایی کند او را از خانه بیرون میکند. او حق هیچ دخالتی را به بهیجه نمی‌دهد.
آنها به خانه می روند. نظیره هیچ یک از کارهای بهیجه را انجام نمی دهد و بهیجه از اینکه نمی‌تواند چیزی بگوید حرصش می‌گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 316 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 317 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *