خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 62

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 62 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 62

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 62

غفور و ثانیه به یک مهمانخانه می روند و اتاق میگیرند.

در شرکت، ییلماز و فکلی متوجه می شوند که ولی کشته شده است. ییلماز با دیدن روزنامه به فکلی میگوید که این مرد زندگی او را نابود کرده و باعث قاتل شدن او شده است.

هونکار روزنامه را دم خانه شرمین می برد و به او نشان میدهد. شرمین با دیدن روزنامه شوکه شده و به هم می‌ریزد. زلیخا به خانه شرمین می رود و متوجه گریه کردن او می شود.

سپس با دیدن روزنامه جا میخورد و از شرمین علت گریه اش را می‌پرسد. شرمین بهانه می آورد اما زلیخا به رابطه بین ولی و او شک میکند.

غفور و ثانیه به خرید رفته و سپس برای خوردن غذا به کبابی می روند. غفور مدام وعده شرایط خوب و زندگی عالی به ثانیه می دهد و می‌گوید که یعه زودی خودش نیز خان می زود و مغازه ای باز میکند.

آنها غذای زیادی سفارش داده و مشغول خوردن می شوند. غفور موقع حساب کردن متوجه می شود که تمام پول‌هایش را در بازار دزدیده اند و شوکه می شود. او و ثانیه شروع به دادو بیداد کرده و دنبال پول می‌گردند.

فادیک که خبر رفتن غفور و ثانیه را می شنود، پیش هونکار می آید و با التماس از او میخواهد که او را به ویلا بازگردانند. هونکار قبول نمیکند و با عصبانیت او را بیرون میکند.

زلیخا به بازار می رود و شرمین را آنجا میبیند.

آنها به کافه می روند و شرمین به رابطه با ولی و دزدیدن پول‌هایش توسط او اعتراف میکند و میگوید که مطمئن است هونکار باعث مرگ او شده است، زیرا فهمیده بود که ولی، در مورد رابطه ییلماز و زلیخا به او گفته است. زلیخا با شنیدن این حرف شوکه می شود و دیگر چیزی نمی‌گوید و آنها به خانه برمیگردند.

دمیر به خانه آمده و زلیخا را برای آموزش رانندگی بیرون می برد. وقتی که آنها برمی‌گردند، هونکار به دمیر بابت خریدن ماشین هشدار میدهد ، اما دمیر از بی اعتمادی هونکار به زلیخا کلافه شده و از او میخواهد که بس کند.

غفور و ثانیه به اجبار به روستا پیش بی بی سونا، یکی از آشنایانشان می روند. آنها در وضعیت بدی هستند و ثانیه از این قضیه ناراحت و عصبانی است و از غفور میخواهد هرچه زودتر با هونکار صحبت کند تا به ویلا برگردند.

زلیخا پیش شرمین می رود و شرمین پیش او از هونکار بدگویی میکند و میگوید که پدر دمیر، پدر او را فریب داده و ثروت آنها را گرفته است و برای همین او بی پول مانده است.

شب غفور پیش هونکار می رود و التماس میکند تا او را ببخشند، اما هونکار میگوید که دمیر راضی نمی شود و از دست او کاری بر نمی آید. غفور به خانه می رود و به دروغ به ثانیه میگوید که هونکار به سفر رفته و خانه نبوده است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 62 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 63  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *