خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 169

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 169 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 169

صبح بهار به نیسان می گوید که همین امشب باید از این خانه بروند و عارف هم دم در منتظرشان می ماند و نباید کسی از این موضوع خبردار بشود و از نیسان کمک می خواهد.

نیسان می گوید او هم می خواهد از آن خانه برود اما دوروک ناراحت می شود. بهار هم می گوید که باید وانمود کنند که درون یک بازی هستند تا دوروک هم همراهی شان بکند.

جیدا وقتی به کافه میرسد، امره از او می خواهد بشیند تا کمی صحبت بکنند. جیدا دوباره چشمش به حلقه انگشت امر می افتد و می پرسد: «چند سال پیش ازدواج کردی؟ »

امره کمی مکث می کند و می گوید: «چهار سال. » بعد جیدا می پرسد: «زنت شغلی داره؟ » امره می گوید: «آره داشت. معمار بود. »

بعد امره بحث را عوض می کند و می گوید: «من میخواستم در مورد بهار بپرسم. این دروغایی که این بین هست منو یکم ناراحت کرده. من فکر میکردم بهار آدم درستی باشه. »

جیدا می گوید بهتر است از خود بهار اینها را بپرسد چون دلش نمی خواهد در مورد زندگی مردم بگوید. بعد جیدا دوباره می پرسد: «زنت چرا کارشو ول کرد؟ » امره می گوید: «ول نکرده. مرد. »

جیدا با ناراحتی به او خیره می شود.

سر میز صبحانه، دوروک متوجه می شود که سارپ در طبقه پایین می خوابد و از پدرش می خواهد تا او هم کنارش بخوابد و سارپ با خوشحالی قبول می کند اما بهار و نیسان به هم خیره می شوند.

انور به سرکارش در یک میوه فروشی می رود که علاوه بر تمیز کردن میوه ها، باید به عنوان پیک هم آنجا کار بکند. اما او در این مورد به خدیجه چیزی نمی گوید و فقط می گوید که در جایی منشی است.

خدیجه هم از او می خواهد که فقط کار سنگین انجام ندهد.

بهار و نیسان به دوروک می گویند که قصد دارند شب بازی مخفیانه انجام بدهند و در این مورد هم نباید به کسی چیزی بگویند و از دوروک می خواهند تا شب را هم پیش پدرش نخوابد.

دوروک هم وقتی اسم بازی را می شنود با خوشحالی قبول می کند.

شیرین بعد از کار در پارچه فروشی، به خواست انور به سمت خانه می رود تا وقتی مستاجر جدید امد کنارش باشد. او نزدیک خانه می شود و با دیدن ایدیل هردو تعجب می کنند و با عصبانیت به هم خیره می شوند.

بچه ها برای شب بخیر گفتن پیش سارپ می روند. بعد دوروک پیرل را هم بغل و بوس می کند و نیسان با اخم به پیرل خیره می شود. سارپ به پیرل می گوید که به خاطر نزدیکی او با دوروک نیسان ناراحت می شود و پیرل می گوید: «مشکل رفتار من نیست. مشکل اینجا بودن منه! »

بهار بعد از این که همه به خواب رفتند، بچه ها را آرام می کند و خیلی بی سر و صدا از آنها می خواهد تا از خانه بیرون بروند.

دوروک وقتی پدرش را می بیند به سمتش می رود و بهار با ترس جلوی او را می گیرد. همان موقع لیلا برای خوردن آب بیدار می شود و بهار و بچه ها با نگرانی بی حرکت می ایستند.

سارپ هم چشمانش را باز می کند اما دوباره به خواب می رود.

بعد بهار با عجله بچه ها را به حیاط می رساند و از مرز نگهبان ها هم رد می کند و وقتی دوان دوان به سمت ماشین عارف می روند، سارپ از پشت سر اسم بهار را فریاد می زند و بهار و بچه ها به سارپ خیره می مانند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 169 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 170 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. *_^Gandom^_* گفت:

    واقعا عالی دستتون درد نکنه لطفا به کارتون ادامه بدین
    من همیشه دوست دارم قبل از دیدن قسمت جدید بدونم چی اتفاق میفته اون موقع برام جذاب تر میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *