خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 189

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 189 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 189

قیسمت از سارپ هم می پرسد که چطور شد آزاد شدند و سارپ می گوید او هم دقیق نمیداند و به یک باره به انها گفته اند آزاد شده اید و بعد هم که او را سوار ماشینی کرده اند که بهار و بچه ها آنجا بوده اند. قیسمت کمی با شک به سارپ خیره می شود و بعد بلند می شود تا برود و رو به انها می کند و می گوید که اگر حرفی دارند بگویند تا فردا صبح که عارف را می بیند به او برساند.

سارپ با عصبانیت به بهار خیره می شود و بهار می گوید که سلامشان را برساند.

سارپ هم می گوید: «بگو از زنم فاصله بگیره! » همه با تعجب به سارپ خیره می شوند.

از طرفی عارف در خواب می بیند که بهار و سارپ یکدیگر را می بوسند و با این کابوس از خواب می پرد و گریه اش می گیرد. بهار هم تا صبح به او فکر می کند و خوابش نمی برد. صبح در زندان، عارف از پدرش در مورد اینکه میداند بچه ی دیگرش دختر است یا پسر خبری دارد یا نه؟

یوسف می گوید که چیزی نمیداند و نمی خواهد بداند چون آن زن او را گول زده بوده و بعد از حامله شدنش هم دیگر او را ندیده است!

عارف از بی مسئولیت بودن پدرش منزجر می شود و کمی بعد قیسمت به دیدن عارف می رود و به او می گوید که حال بهار و بچه ها خوب است و در خانه ی خدیجه هستند و حتی سارپ هم پیششان بوده. عارف هم ناراحت می شود.
صبح، خدیجه به بهار می گوید که می تواند سرکارش برگردد و امره خودش این را خواسته. بهار خیلی از بابت خوشحال می شود.

کمی که خدیجه مشغول آماده کردن صبحانه است، شیرین با سارپ برخورد می کند و با ترس به او نگاه می کند.

سارپ هم با عصبانیت و نفرت به او خیره شده و چیزی نمی گوید. بعد شیرین برای اینکه حفظ ظاهر بکند وارد اتاق بچه ها می شود و آنها را در آغوش می گیرد اما بهار فورا بچه ها را بیرون می فرستد و رو به شیرین می گوید که باید از او و بچه هایش فاصله بگیرد. شیرین هم می گوید: «یادت رفته من تو این خونه زندگی میکنم؟! »

بهار می گوید :«پس نامرئی شو! » شیرین که حرصش گرفته می گوید: «اگه من نبودم تو زنده نمیموندی! » بهار می گوید: «تو زندگی شوهرم و منو بچه هامو خراب کردی. من چیزی بهت بدهکار نیستم! » او را به دیوار می کوبد و بعد از اتاق خارج می شود.

سر میز صبحانه، انور از بهار می خواهد تا چند روز در خانه ی آنها بمانند تا دلتنگی شان برطرف بشود. بچه ها خوشحال می شوند و بعد می پرسند پدرشان هم با انها می ماند یا نه که بهار سکوت می کند و سارپ معذب می گوید که کار دارد و باید برود.

نیسان ناراحت می شود و رو به مادرش با عصبانیت می گوید: «تو میخوای بابا بره! چون تو نمیخوای اون بمونه مجبوره که بابا بره! »

و از سر میز بلند شده و با حالت قهر به حیاط می رود. بهار هم می رود تا آرامش کند.

ساعتی بعد بهار به اتاق می رود و به سارپ می گوید که نمی داند چگونه به بچه ها این چیزها را توضیح بدهد. سارپ می گوید که بچه ها تجربه های سختی را پشت سر گذاشته اند و بهتر است چند روزی انجا بماند و برایشان پدری بکند.

اما بهار قبول نمی کند و سارپ با حرص می گوید :«به خاطر دوست پسرت نمیخوای من باشم؟! حداقل اجازه بده یه خونه نزدیک شما اجاره کنم. » بهار هم به ناچار می گوید: «فقط میتونی چند روز به خاطر بچه ها اینجا بمونی! »

عظمی قیسمت را دنبال می کند و بعد فلشی به او می دهد و می گوید: «کمک کردن به آدمای کاربلد وظیفه همیشگیمونه. » قیسمت هم فورا به دفترش می رود و وحنویات فلش را نگاه می کند و لبخندی می زند.

بهار و بچه ها به همراه خدیجه به کافه می روند و جیدا با دیدن آنها خوشحال شده و محکم بغلشان می کند.

امره هم با خوشرویی با آنها آشنا می شود و بعد هم به جیدا می گوید که اگر حرفی دارد بگوید تا او به مادرش در روستا برساند چون قصد دارد فردا به انجا برود. جیدا عصبانی و هول می شود و می گوید که اصلا به مادرش سر نزند و حتی حرفش را هم نزند!

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 189 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 190 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *