خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 253

در این مطلب خلاصه قسمت 253 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 253

ماهسون تمام اتفاقات بعد از مرگ سنا را در ذهنش مرور می کند. بعد از اینکه یاماچ او را از بلندی پرت کرد یکی از اعضای بره های سیاه ماهسون را نیمه جان پیدا کرد و از او مراقبت کرد و او بعد از به دست آوردن سلامتی اش، سایه به سایه دنبال یاماچ بود و او را چندین بار از مرگ نجات داد.

ماهسون به یاماچ می گوید: «من بابامو با دستای خودم کشتم و بعد از آدمی که بهش می گفتم پدر و مادرم انتقام گرفتم. سنا یه امید بود. تا بتونم یه آدم معمولی به اسم فکرت باشم. بعد از سنا من برای ادای دینم به تو زنده ام. چه بخوای چه نخوای من ازت محافظت می کنم.» یاماچ دستان او را باز می کند و می گوید: «دیگه دنبالم نیا!»

یاماچ بعد از آن به بیمارستان می رود و می بیند که جومالی را باز هم به اتاق عمل برده اند و خانواده اش نگران و مضطربند. او به هم می ریزد و سلیم سعی می کند آرامش کند.
آذر به دیدن افسون می رود و به او می گوید برادرزاده یاماچ در خانه اوست و تا وقتی او آنجاست کاری با یاماچ نخواهد داشت.

افسون می گوید: « از اول هم معلوم بود اینجوری میشه. نباید بهت اعتماد می کردم.» آذر می گوید: «معلوم شد این کار کار ما نبوده. از این به بعد خودت باید هر کاری که لازمه رو انجام بدی.» افسون می گوید: «این که مشخصه.»

جراحی جومالی با موفقیت انجام می شود و دکتر خبر می دهد که خطر را پشت سر گذاشته اند. سلیم این خبر را به یاماچ تنهایی در گوشه ای محوطه بیمارستان نشسته می رساند و می گوید: «این جومالی کچوالیه پسر! سه تا گلوله چی کارش می تونه بکنه؟»

مادربزرگ افسون که می بیند افسون تنها مانده به او می گوید: «از اول هم بهت گفتم با کسایی همدست شو که باهات همسطحن. این آدما در حد تو نبودن!»

افسون که منظور او را از آدم های همسطح خوب فهمیده با وحشت از جایش بلند می شد و می گوید: «تنهایی بمیرم بهتره تا با اونا همکاری کنم. بهت هشدار میدم اونا رو وارد این ماجرا نکنی!»

او سراغ تمساح می رود و ماجرای کنار کشیدن آذر را به او می گوید. تمساح می گوید: «هیشکی از وجود تو باخبر نیست. طلاها رو آذر جلوی کله گنده ها انداخت ولی تقصیر تو بود که نذاشتی بفهمن طلاها مال توئه.»

افسون می گوید: «ولی تو که خبر داشتی شاید وقتش رسیده بقیه رو هم با صاحب طلاها آشنا کنی!»

آکین به بیمارستان می رود و سلیم و یاماچ با دیدن او عصبانی می شوند اما سلطان از آکین می خواهد که با آنها به خانه برگردد و وقتی نگاه های متعجب سلیم و یاماچ را می بیند به آنها می گوید: «از کی تا حالا برای خونه ای که پاتونو توش نمی ذارین قانون تعیین می کنین؟ اصلا می دونین ما تو چه وضعیتی هستیم؟ عایشه مثل دیوونه ها شده. سعادت داره طلاق می گیره. یه نوه داشتم اونم از خونه فراری دادین. اگه می خواین برای خونه قانون بذارین اول برمی گردین به خونه و سر سفره اش می شینین.»

شب وقتی همه دور میز شام جمع شده اند یاماچ و سلیم هم سر می رسند و خانواده دور هم شام می خورند.

بعد از شام یاماچ سراغ سعادت می رود و می گوید: «صالح از همه ما زخمی تره. اون نمی تونه تو صورتت نگاه کنه چون نتونسته از باباش محافظت کنه. تو فکر میکنی اون الان صالحیه که دوستش داری ولی نیست. داره سعی می کنه همون صالح بشه. به خاطر تو و ادریس. اینم فقط یه راه داره. انتقام باباش رو بگیره.»

بعد از آن یاماچ با صالح تماس می گیرد و می گوید: «زود برگرد واگرنه ممنکه دیگه اینجا رو ان طوری که می شناختی نبینی.» صالح که می داند منظور او چیست می گوید: «ببینیم قسمت چی میشه!»

صبح یاماچ سراغ علیچو می رود تا ببیند او چیزی در مورد افسون پیدا کرده یا نه. علیچو می گوید پولهایی که افسون برای آذر می فرستد در بانک نگهداری نمی شود. علیچو می گوید جای پولها را پیدا کرده است.

در بیمارستان جومالی بالاخره به هوش می آید و از داملا آب می خواهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 253 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 254 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *