خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 55

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 55 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 55

خدیجه و انور به اداره آگاهی رفته و مشخصات شیرین را می دهند و بعد هم برمی گردند.

اما خدیجه می گوید که می رود تا همه کوچه ها را یکی یکی بگردد.

بهار به انور می گوید که از او چه کمکی ساخته است؟ و انور می گوید: «تو برو سرکار. بچه هارم ببر مدرسه. جلو چشم خدیجه نباشین بهتره. چون ناراحته یچیزی میگه توام ناراحت میشی… »

شیرین همراه لونت در خانه ی دوست لونت هستند.

شیرین از اینکه تا اینجای کار طبق نقشه اش پیش رفته خوشحال است.

بعد هم لونت، شیرین را پیش کسی می برد و با گفتن اینکه قرار است شیرین نقش کسی را که تصاف کرده بازی کند، دست او را آتل می بندد و سرش را هم باند پیچی می کند.

بهار در محل کارش به فردانه می گوید: «نگران شیرینم. میدونم شاید واسه جلب توجه اینکارو کرده باشه ولی از طرفی میگم که واقعا بلایی سرش اومده باشه چی.

منم با دوتا بچه سربارشون شدم و آرامششونو بهم زدم… بد شد. »

فردانه می گوید که لازم نیست به خاطر این مسئله هم نگران شود.

شیرین به لونت می گوید: «خوب نیست برگردیم؟ نمیخوام مامان بابامو اذیت کنیم. دلم نمیاد! »

لونت می گوید: «همش خواهرت نقش بازی کنه؟ یکمی هم تو بازی کن. »

شیرین می گوید: «من نمیتونم پیش اون کم میارم. اگه ببینی چطور غش میکنه! »

عارف به مدرسه و دنبال بچه ها آمده تا آنها را به پارک ببرد.

بهار هم قضیه شیرین را برایش تعریف می کند و بعد همراه بچه ها به پارک می روند.

بهار به فکر فرو رفته و ساکت تر از همیشه است و وقتی عارف از او می پرسد که چه شده؟

بهار قضیه دیدن مادر سارپ .را تعریف می کند و می گوید که مطمئنا سارپ زنده است.

عارف می گوید: «نه. این یعنی شوهری داشتی که زنشو، دخترشو و حتی بچه به دنیا نیومده اش رو به نبودنش محکوم کرده! من اگه جای تو بودم خوشحال نمیشدم. چون به بچه های همچین آدمی بگی پدرتون مرده خیلی بهتر از اینه که بهشون بگی پدر خودخواهی داشتین. »

بهار می گوید: «ممکنه سارپ بهم خیانت کرده باشه و رفته باشه با یه زن دیگه. ولی هیچی نمیتونه اونو خودخواه کنه. اگه مارو گذاشته رفته حتما دلیلی داشته. من فقط به خاطر بچه ها میخوام پیداش کنم. »

عارف کمی عصبی می شود و می گوید: «بهار خودتو گول نزن. تو هنوز عاشقشی. اگه یه روز برگرده حاضری همه دروغ هایی که میگه رو هم باور کنی. »

کمی بعد موسی خان و بورا به انها ملحق می شوند و عارف هم می رود.

وقتی بهار و بچه ها در اتوبوس هستند، سارپ و همسرش هم در ماشین مدل بالایی در ترافیک کنار اتوبوس نگه می دارند.

زن سارپ خیره به بهار و بچه هایش می ماند تا وقتی که ترافیک باز می شود.

عارف با اعصابی خرد به محله می آید و همان موقع هم اکرم، دوست صمیمی اش را که با برشان نامزد کرده بود را دم خانه برشان می بیند.

اکرم فکر می کند که برشان حتما باز هم با عارف است و شروع به متلک انداختن به عارف می کند.

عارف پشت به آنها کرده و می رود اما بعد برمی گردد و چند مشت به سمت اکرم می اندازد.

برشان که شاهد این صحنه است لبخند می زند و پیش خود می گوید: «هنوز منو دوست داره… »

انور سعی می کند خدیجه را آرام کند تا دیگر به بهار گیر ندهد.

خدیجه بغض می کند و می گوید: «اگه بهار یه چیزیش بشه من بیشتر از همه ناراحت میشم… ولی اگه شیرین یه چیزیش بشه من میمیرم… »

کمی بعد بهار همراه بچه ها از راه می رسد و درست وقتی که به شیرین زبانی نیسان می خندد خدیجه از اتاق بیرون می آید و می گوید: «چرا میخندی؟ دختر من گم شده تو داری میخندی! »

بهار جا می خورد و چیزی نمی گوید. همان موقع شیرین با سر و صورت زخمی و داغون به خانه می آید و گریه می کند.

انور و خدیجه با نگرانی مدام از او سوال می پرسند که چه شده و شیرین با گریه ی ساختگی می گوید: «من بیمارستان بودم. برای اینکه نگران نشین بهتون نگفتم. لونت منو تا دم در رسوند ولی من نخواستم بیام خونه. احساس میکردم این خونه مال من نیست. خودمو متعلق به اینجا نمیدونستم.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 55 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 56 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *