خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 30

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 30 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 30

بویراز با کت و شلوار و ظاهری آراسته،دم در محضر می رود و دسته گلی در دستش دارد.او منتظر قمر است که در محضر عقد کنند.قمر دیر کرده و‌ وقتی بویراز دنبال او می گردد،حنیفه را می بیند.مادر بویراز عصبانی است و بعد از سرزنش کردن او،باز هم مخالفت خودش را اعلام می کند.بویراز با اعتراض می گوید که چطور است که خواهرش ،یبلدیز میتواند کوزی را ببخشد ‌ولی مادرش ،قمر را نمی بخشد؟ حنیفه باز پافشاری می کند که قمر و مادرش را نمی بخشد. بویراز هم می گوید که :«در هر صورت،من با قمر ازدواج می کنم.اگر هم‌ لازم باشد فراری اش می دهم.»
کوزی دم در خانه‌ ییلدیز می آید و اجازه می خواهد که داخل شود.ناهیده به او تعارف می کند.کوزی می خواهد بداند که شعله به او چه گفته؟ و از اینکه شعله،به او حرفهای بیجایی گفته باشد،ابراز ناراحتی می کند. ییلدیز به طعنه به او می گوید که او به فکر زنهای دیگر باشد.کوزی منظورش را نمی فهمد.
ناهیده به کوزی می گوید که :«زن سابقت حرفهایی زده و فکر ییلدیز را اشفته کرده است.» کوزی تصریح می کند که او هیچوقت به شعله ،خیانت نکرده است. ییلدیز حرفهایی می زند که کوزی عصبی شده و می رود.
ناهیده ییلدیز را سرزنش می کند که او کوزی را بر علیه شعله،تحریک کرده و ممکن است کوزی با آن زن ،کاری بکند .او پیشنهاد می کند که کوزی را تعقیب کنند تا اتفاقی نیفتد. ییلدیز قبول نمی کند اما ناهیده ،او را وادار می کند که دنبال کوزی بروند.
آنها در خیابان ،کوزی را دنبال می کنند و می بینند به یک هتل می رود.
آنها دورادور او را تحت نظر دارند که تلفنی با شعله حرف می زند و بعد به اتاقش می رود. ناهیده و ییلدیز نیز دنبالش می روند. ییلدیز کنجکاو است که بفهمد آنها چه صحبتی می کنند.یبلدیز و ناهیده پشت در می ایستند تا به حرفهای آنها گوش کنند.
شعله ابتدا سعی می کند کوزی را تحت تاثیر قرار دهد و به او تلقین کند که هنوز هم دوستش دارد. و بخاطر دیدن او آنجا امده است.کوزی از او می پرسد که چه حرفهایی به ییلدیز زده است؟ شعله می گوید که فقط مسایل بین خودشان‌‌ را برایش تعریف کرده است.کوزی به شعله میگوید که او عاشق ییلدیز است و شعله برایش هیچ چیز نیست.
شعله می خواهد به کوزی تلقین کند که اگر سراغ یبلدیز رفته،تنها بخاطر عذاب وجدانش بوده است.کوزی به او توصیه می کند که بخاطر اهداف خودش،دیگران را اذیت نکند، وگرنه دفعه بعدی،با کوزی دیگری روبرو می شود.شعله باز هم حرفهایش را تکرار می کند. ییلدیز با شنیدن این حرفها از آنجا می رود،ولی ناهیده می ماند.
وقتی کوزی میخواهد از اتاق بیرون برود، ناهیده غافلگیر می شود.ناهیده توجیه می کند که وقتی دیده او عصبانی از آنجا رفته، ترسیده که مشکلی پیش بیاید، و او را تعقیب کرده است‌.
در مدرسه گوکچه و امینه با هم قهر هستند و سر میزهای جدا نشسته اند‌‍ .عایشه، دوست سابق امین،
متوجه می شود و به امینه می گوید که اگر با او مشکلی دارد،می تواند کمکش کند. امینه به او می گوید که گوکچه خواهرش است و‌ به او ربطی ندارد.در این موقع عثمان آنجا می آید و می خواهد با گوکچه حرف بزند، اما گوکچه حوصله ندارد.عثمان موضوع ناراحتی اش را جویا می شود تا کمکش کند و‌ اشاره ای هم به ازدواج‌ می کند. گوکچه‌ بلند می شود و با صدای بلند به همه اعلام می کند که او با عثمان ازدواج نخواهد کرد.
توجه همه بسوی آنها جلب می شود.
عثمان شرمنده و ناراحت می شود و از انجا می رود.امینه دنبال عثمان می رود و به او‌ می گوید که:« گوکچه چون تو را دوست دارد،اینطور می کند.»
عثمان با خشم می گوید :«یعنی آبروی کسی را که دوست دارد،می برد؟» امینه می گوید که :«او در فکر این است که با مادرم به استانبول برود.»
کوزی به دفتر وکیل می رود و می گوید که قصد طلاق دارد.وکیل علت طلاق را جویا می شود.کوزی دلیلش را خیانت همسرش و ترک کردن خانواده مطرح می کند.وکیل از او‌ مدرک می خواهد تا در دادگاه ارایه کند.کوزی ،نامه شعله را می دهد.وکیل آنرا می خواند،بعد می گوید که او یک دلیل واقعی می خواهد.‌و از این نامه بعنوان مدرک قطعی نمی توان استفاده کرد.کوزی تاکید می کند که در اصل او هم‌ طلاق می خواهد.‌‌وکیل می گوید که در مورد طلاق توافقی ،مشکلی نیست.
وکیل برنامه می گذارد که با شعله هم صحبت کند و در خواست طلاق توافقی را امضا کنند.
وقتی که کوزی می خواهد برود، چتین وارد آنجا می شود.او در مورد طلاق آنها اظهار نظر می کند که نا خواسته ،حرفهایشان را شنیده است.چتین می گوید که:« وکیل اوران،بعد از تحقیق متوجه شده که وکیل سابق تو ،من هستم و‌ من با اطلاع او اینجا آمده ام تا کمکت کنم.» کوزی دوستی و کمک او را رد می کند.او به چتین یادآوری می کند که او وکیل شعله هم هست و بهتر است به امورات او رسیدگی کند.

نوازنده ها آهنگ مینوازند و‌ عده ای شروعامیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 30 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 31 مراجعه فرمایید . به رقص دونفره می کنند.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *