خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 80

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 80 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 80

کوزی شب به ناهیده زنگ می زند و او می گوید که دیگر به او زنگ نزند و دیگر طرفدار او نیست.کوزی به صفر زنگ می زند و می پرسد که چرا برایش جبهه گرفته اند؟ صفر می گوید که خودش بهتر می داند و ناهیده از آنطرف‌ داد می زند که برود و از تولین بپرسد.او همه چیز را تعریف کرده است.کوزی با تعجب می پرسد که مگر او چه گفته است؟صفر می گوید که او با احساسات ییلدیز و او بازی کرده است. کوزی با عجله پیش دخترها می آید و می گوید که اوضاع بهم‌ ریخته است و تولین به ییلدیز دروغ گفته که آنها قبلا هم‌ با هم رابطه داشته اند و آنها باید واقعیت را به ییلدیز بگویند و زود آماده رفتن شوند.
ییلدیز می خواهد از خانه بیرون برود که حنیفه می گوید که تنها نرود چون ممکن است کوزی سر راهش سبز شود و میخواهد که بویراز هم با او بیاید. ییلدیز می گوید که اسلحه همراهش دارد و لازم باشد ، حسابش را می رسد.یاشار خوشحال میشود.
ییلدیز با ماشینش می خواهد به مغازه روحی برود که کوزی و دخترها با ماشین جلوی او می ایستند.کوزی می گوید که دخترها با او حرف دارند. دخترها خواهش می کنند که به حرفهای آنها گوش کند.فریده می گوید که کوزی بیگناه است و تقصیری ندارد و آنها این برنامه را طرح ریزی کرده اند تا مدارک را از تولین بگیرند که کوزی زود طلاق بگیرد و با او ازدواج کند.کوزی می گوید که قاضی گفته است که در صورت عدم مدارک، آنها تا چهار سال نمی تعوانتد جدا شوند.
ییلدیز می گوید که او با احساسات او و یک زن دیگر بازی کرده است.او از کوزی می پرسد که اگر او همین کار را با چتین انچام می داد و بخاطر مدارک با او دوست می شد و به دیدنش می رفت،‌چطور می شد؟
کوزی به او حق می دهد که ناراحت باشد اما می گوید که مجبور شده، چون هیچ مدرکی نداشته است.
ییلدیز دخترها را سرزنش می کند که با احساسات یک زن،‌بازی کرده اند تا بعد از گرفتن مدارک او را به حال خود رها کنند.کوزی خواهش می کند که او را ترک نکند.
ییلدیز از کوزی می پرسد که او چطور پدری است که بجای هدایت دختر هایش، بازیچه دست آنها شده است و دروغگویی و بازی کثیفی انجام داده است و نمی تواند او را ببخشد.
کوزی می گوید که این نقشه برای شعله است که از او فیلم گرفته و در این میان، او برنده می شود.
ییلدیز می گوید که بازنده این داستان ، کوزی است که او را از دست داده است و می رود.
کوزی به دخترها می گوید که باید پیش مار اصلی ،‌شعله بروند.
در مغازه لبنیاتی، فاطمه بخاطر روحی گریه می کند و اسما و شکرو او را دلداری می دهند.فاطمه می گوید که کاملا واضح است که روحی همیشه فکرش پیش ییلدیز بوده و در کارهایش کمکش می کرد. اسما می گوید که آنها دوستان قدیمی هستند.در اینموقع،‌ ییلدیز می آید و به فاطمه می گوید که روحی او را دوست دارد. فاطمه می گوید که روحی دارو ندارش را بخاطر ییلدیز فروخت و چرا باید در یک لحظه،‌بخاطر او به یک نفر شلیک کرده و خودش را بدبخت کند؟ بنظر فاطمه،‌روحی هنوز هم عاشق ییلدیز است.
کوزی و دخترها به خانه شعله می روند.کوزی از شعله می پرسد که از اینکه فیلم او و تولین را به ییلدیز نشان داده، چه قصدی دارد؟ شعله ادعا می کند که او هم یک زن است و حق دارد که بداند به او خیانت می شود.کوزی می گوید که لازم نیست نقش اتحاد زنان را برایش بازی کند و مطمئن است که او یک نقشی در این کارها دارد و چطور است که او هم آن شب در رستوران حضور داشته؟ شعله آن را تصادفی می خواند.
کوزی می پرسد که پس شبی که فریده دزدیده شده،‌او پیش چتین چکار داشته؟ آنهم تصادفی بوده است؟
فریده با شنیدن این موضوع،با ناراحتی از شعله می پرسد که او چرا آنجا بوده؟ شعله ادعا می کند که موقع حرف زدن تلفنی با چتین، متوجه صدای فریده شده و خودش را آنجا رسانده است و بعد هم‌ ییلدیز با اسلحه آنجا آمده و او نتوانسته کاری بکند.
گوکچه می گوید که او از نقشه آنها خبر داشته و تولین را به سمت خودش کشیده است.در این حین،
مینه عصبانی می شود و با گریه به شعله می گوید که کوزی او را دوست ندارد و آنها هم او را نمی خواهند و هرچه زودتر طلاق بگیرند.کوزی او را بغل می کند تا آرام کند.کوزی به شعله می گوید که اگر حتی سالها هم طول بکشد،‌از او جدا می شود.
کوزی با خشم از آنجا بیرون می آید. او می گوید که می خواهد تولین را پیدا کرده و ببیند.دخترها می گویند که او حتما بخاطر اینکه با کوزی رودرو نشود،‌از آنجا رفته است.کوزی با عصبانیت به ماشین لگد می زند تا ناراحتی خودش را خالی کند.
ییلدیزدیز پیش پدر و مادرش می رود و می گوید که تصمیم هایی درباره خودش گرفته است.او از یاشار می خواهد که کشتی را به او بدهد تا به یک سفر دریایی برود تا آرامش پیدا کند.حنیفه توصیه می کند که به آلمان و نزد اقوام دیگرشان برود اما یبلدیز تاکید می کند که به تنهایی نیاز دارد که استراحت کند.سرانجام یاشار قبول می کند.
صفر و ناهیده در خانه کوزی گرسنه هستند و یخچال خالی است و پول برای خرید ندارند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 80 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 81 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *