خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 87

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 87 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 87

شعله ادامه می دهد که او قبول می کند که طلاق بگیرند و به حرفهای کوزی فکر کرده و یک توافق نامه خوب آماده کرده. او آن را از کیفش درآورده و به کوزی می دهد و تاکید می کند که هر وقت بخواهد، به دادگاه می آید و برایشان آرزوی خوشبختی می کند. کوزی با خوشحالی خدا را شکر می کند و به ییلدیز می گوید که دیگر آزاد می شود و او را بغل می کند.ییلدیز خودش را کنار کشیده و یک سیلی به او می زند و می گوید که ازدواج یا طلاق او برایش مهم نیست و از او دست کشیده است و می رود. کوزی فکر می کند که اول پیش وکیلش برود و بعد دنبال چشم آبی اش می رود.کوزی با خوشحالی پیش وکیل رفته و برگه را به او می دهد.وکیل می گوید که بهتر است با هم نگاهی به برگه آزادی کنند و درباره جزییات آن صحبت کنند.کوزی ذوق زده است که می گوید که نیازی نیست و همین که شعله آن را امضا کرده ،‌مهم‌ است و امروز ، روز عید و آزادی کوزی است و تا صبح برنامه رقصیدن است. در خانه شرف، همه نشسته اند و فریده به کوزی زنگ می زند و خبر می دهد که مادرش توافق نامه را امضا کرده و قبول می کند که طلاق بگیرند و به او می گوید که همه به بندر بیایند تا جشن بگیرند.همه خوشحال شده و آماده می شوند که به بندر بروند. کوزی به بندر برمی گردد و دنبال ییلدیز است.او به صفر زنگ‌ می زند و خبر آزادی اش را می دهد و می گوید که برای جشن به بندر بیاید. امینه با خوشحالی به خانه حنیفه می رود و می گوید که خبر خوبی دارد و کوزی طلاق می گیرد.حنیفه با خونسردی می پرسد که به آنها چه ربطی دارد؟ امینه می گوید که کوزی و ییلدیز به هم می رسند. حنیفه می پرسد که با آن کاری که کوزی کرده، چطور می خواهد به ییلدیز برسد؟ امینه که خبر ندارد،‌ موضوع را می پرسد و او ماجرای خیانت کوزی با تولین را تعریف می کند.امینه با ناباوری می گوید که این یک تهمت است.حنیفه تاکید می کند که کوزی هم آن را انکار نکرده و آنها دختری ندارند که به پسر آنها بدهند.امینه شروع به نفرین کوزی می کند. در بندر گاه کوزی با دخترها و پنبه و صفر و ناهیده و عده ای از مردم هم مشغول رقصیدن هستند. گوکچه بی حوصله است و روی مبل نشسته.کوزی می گوید که در این روز نباید پدرش را تنها بگذارد و او هم برقصد. پنبه از خوشحالی به مردم اطلاع می دهد که فردا همین‌جا برای دعا و شکر گزاری،‌به مردم پلو و گوشت می دهد.صفر از کوزی می پرسد که ییلدیز از این موضوع خبر دارد؟ او جواب می دهد که می داند و یک سیلی هم به او زده است ولی او دلش را بدست می آورد. صفر می بیند که ییلدیز آن‌ اطراف نیست و کوزی می گوید که او را پیدا می کند و به کارکنان کشتی می گوید که آماده رفتن به دریا باشند. کوزی در کشتی با دوربین دنبال کشتی ییلدیز می گردد. ییلدیز در کشتی خودش به حرفهای شعله درباره طلاق فکر می کند و بعد می گوید که از این ببعد، چه طلاق بگیرد یا نگیرد،‌چه فرقی می کند؟ کوزی به یکی از کارکنان کشتی،‌صالح می گوید که چطور می تواند کشتی ییلدیز را پیدا کند؟ صالح می گوید که از طریق بی سیم می تواند با او صحبت کند اما دیگران هم می شنوند.کوزی با بی سیم به ییلدیز پیام میدهد و بعد از حرفهای عاشقانه، از او می خواهد که جواب بدهد.ییلدیز به او پیام می دهد که مراقب حرفهایش باشد چون کشتی های دیگر هم می شنوند. کوزی می گوید که کل کارا دنیز و همه جزایر بشنوند که امروز، روز نجات و آزادی او هست و به محض طلاق،‌ به او پیشنهاد ازدواج می دهد. ییلدیز می گوید که طلاقش به خودش مربوط است و سر راهش سبز نشود. در نانوایی ساره به حرفهای عثمان فکر می کند که گفته بود عاشق گوکچه است.در این موقع گوکچه و مینه آنجا می آیند.ساره متوجه می شود آنها ناراحت و عصبی هستند.او می پرسد که چرا ناراحت هستند؟ مینه می گوید که او چطور توانسته پشت سر خواهرش کارهایی بکند و برای آنها هم نقش بازی کند؟ مینه او را آدمی دروغگو و دورو می خواند.گوکچه به ساره می گوید که چرا با او اینکار را کرده است؟ گوکچه فکر می کند که ساره می خواسته که او هم مثل خودش خیانت ببیند و درد بکشد. ساره می گوید که آنطور که فکر می کنند ،‌نیست.مینه می گوید که خودشان آنها را با هم دیده اند. و او باید از این رابطه بیرون برود.گوکچه می گوید که هر چه لازم بوده خودش دیده و شنیده و از بین آنها می رود و ساره درس بزرگی را در زندگی به او یاد داده است. ساره از این وضعیت ناراحت می شود. شرف با یاشار و عمر و شکرو به محل تابوت چتین می روند و در صندوق را باز می کنند.یاشار می بیند او بدحال است و می گوید که او را رها کنند.عمر می گوید که آنها بروند و با شکرو آنجا می ماند.شرف توصیه می کند که کارهای تند روی انجام ندهند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 87 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 88 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *