خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 96

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 96 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 96

ییلدیز با خودش فکر می کند که یعنی همه مدارک در آن هستند؟ اول بنظرش میرسد که در لبتاپ آن را ببیند ،ولی بعد فکر می کند که آنها مسایل خصوصی یک زن هستند، حتی اگر آن زن شعله باشد.
دخترها از اینکه کوزی آنها را از کشتی بیرون کرده،‌ دلخور هستند و از کوزی می خواهند که به آنها هم در کشتی کار بدهد‌.ییلدیز آنجا می رود‌ و کوزی ضمن صحبت با او از روان درمانی رفتن خودش خبر می دهد و به او هم پیشنهاد می دهد که او به روان درمانی برود چرا که با خشونت رفتار می کند و به او پیشنهاد می دهد که با هم به روان درمانی مشترک بروند. ییلدیز کارهای او را مسخره بازی می داند و کوزی علتش را در مشکلاتی که دارد،‌می داند.آنها بحث می کنند و ییلدیز می رود.کوزی دخترها را به خانه و پسرها را سرکار می فرستد.دخترها ناراحت هستند.
چتین به کوزی زنگ می زند و می گوید که بهترین هدیه عروسی را به او داده است و می خواهد با هم دوست باشند.کوزی نمی داند منظور او چیست و چتین خبر می دهد که فلش مدارک شعله را به ییلدیز داده و شاید برایش اهمیتی نداشته که به کوزی اطلاع نداده و می گوید که می خواهد از او به خوبی یاد شود.
کوزی از لجبازی ییلدیز کفری می شود و با بی سیم به او پیام می دهد که موقعیتش را بگوید و به صالح می گوید که مسیر را تغییر دهد.کوزی با عجله به کشتی ییلدیز رفته و می پرسد که چرا مدارک را تحویل نداده است؟‌ییلدیز به راحتی ادعا می کند که فراموش کرده و او حواسش را پرت کرده است.
کوزی با دلخوری می گوید که او می خواهد بازی کند و به او اهمیتی نمی دهد، با اینکه به اهمیت آن مدارک واقف است.ییلدیز چنین می گوید که او نمی خواسته سند خیانت مادر را پیش دخترها بدهد و به کوزی انتقاد می کند که بجای تحکیم موقعیت زندگیش و مسئول بودن برای دخترهایش،‌فقط دنبال او است.کوزی فکر می کند که او به دنبال زیر سوال بردن پدر بودنش است و می گوید که او در یک شب، همه چیز زندگیش را از دست داده است. ییلدیز دوباره بحث بیست سال پیش را پیش می کشد و کوزی ادعا می کند که تا بحال هر کاری از دستش برآمده،‌انجام داده ولی ییلدیز جرات اینکه از بیست سال گذشته بیرون بیاید و به امروز و فردا‌ نگاه کند را ندارد.
کوزی با عصبانیت از کشتی او بیرون می آید و بعد از رفتنش،‌ییلدیز به عرشه کشتی می آید و او را صدا کرده و می گوید که یک چیز مهم را فراموش کرده و آن را بطرف کوزی پرتاب می کند که کوزی با دلهره و ترس آن را در هوا می گیرد و داد می زند که اگر در دریا می افتاد چی می شد؟ ییلدیز اعتنایی نمی کند.
کوزی فلش را پیش وکیل می برد و بعنوان مدرک خیانت همسرش تحویل می دهد.وکیل از او می پرسد که نمی خواهد آن را ببیند؟ کوزی می گوید که حالت تهوع می گیرد و دیدنش لازم نیست.وکیل آن را نگاه کرده و بعنوان مدرک خیانت تایید می کند و می گوید که اینکار پروسه قانونی دارد و باید به دادگاه ثابت شود که این مدارک ساختگی نیست و دوماه طول می کشد.کوزی با خوشحالی دو ماه را بهتر از یکسال می داند‌‌ که به فکر لباس دامادی باشد.
شعله کنار ساحل ایستاده که چتین پیش او می رود. شعله از او عصبانی است و می گوید که این کارش را هیچوقت فراموش نمی کند.چتین جواب می دهد که نمی خواسته به او کلک بزند اما دلش خواسته برای یکبار در زندگیش خوبی بکند.شعله میگوید که با دادن آن مدارک،کوزی او را نمی بخشد.چتین به شعله اشاره می کند که یک نفر دیگر هم به او پول داده است و او عشقش است.شعله چتین را لعنت می کند.
کوزی در حالیکه می رقصد، وارد خانه شرف می شود و می گوید که بزودی عروسی دارند و تا دو ماه دیگر دادگاه با طلاق آنها موافقت می کند و همین قدر که بدانند،‌کافی است و بعد همگی می رقصند.
پنبه بالای میز می رود و خبر مژده عروسی دوم را می دهد .قمر فکر می کند منظورش او و بویراز است،‌اما پنبه می گوید که دکتر جهان و او می خواهند ازدواج کنند و در اولین فرصت به خواستگاری می آیند. شرف می گوید که باید دید که آیا او راضی می شود یا خیر؟ امینه تاکید می کند که هادیه خانم با او حرف زده و راضی است.پنبه با ترس و لرز از شرف خواهش می ک1ند که بپذیرد.شرف با خنده می گوید که می خواسته شوخی کند.آنها می گویند که آخر هفته به خواستگاری بیایند.پنبه خوشحال است.
شب ،‌ییلدیز کنار ساحل است و به دریا سنگ میندازد. یکی از دوستان قدیمی بنام اسما،‌کنارش می آید و در باره دوران کودکی شان و گذشته ها حرف می زنند. ییلدیز احساس خستگی می کند و می گوید که می خواهد به چیزهای دیگری هم توجه کند.ییلدیز راجع به “پاموک‌” دختر کوچکی که در زندان بود،‌اشاره می کند و می گوید که در زندان روحیه اش خراب شده و او می خواهد کمکش کند و به او رسیدگی کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 96 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 97 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *