خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 55

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 55 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 55

ییلدیز بی اهمیت به کوزی از آنجا بیرون می رود.کوزی پشت سرش می رود و صدایش می کند و از او می پرسد که واقعیت چیست و چتین با او چکار دارد؟ ییلدیز می گوید که چتین قصد دارد با کوزی آشتی کند.کوزی باور نمی کند و تاکید می کند که چتین را به خوبی می شناسد. ییلدیز می پرسد که چرا او را تعقیب کرده است؟ کوزی این کار را انکار کرده و می گوید که برای غذا خوردن آمده و تصادفی او را دیده است. ییلدیز با کنایه می گوید که شاید تصور کرده که با استاد گیتارش قرار دارد و حسودی می کند.کوزی عصبی شده و می رود.ییلدیز نیز با تاکسی بر می گردد. فریده و ناهیده با بیقراری منتظر ییلدیز هستند. ییلدیز پیش آنها رفته و برای آنها تعریف می کند که مدارک را گرفته، اما قرار شده که چتین آنها را برای کوزی بفرستد.فریده می پرسد که او در ازای آنها چه خواسته است؟ یبلدیز می گوید که او هم روشهایی برای خودش دارد و زبان حیوانات را بلد است و با چتین هم مناسب حرف زده و او را قانع کرده است. ییلدیز برای آنها توضیح می دهد که کوزی آنها را بطور تصادفی دیده است ولی چتین که در دروغگویی استاد است، او را دست به سر کردن و گفته که از طریق ییلدیز ،قصد آشتی با کوزی داشته. ییلدیز می گوید که تا وقتی که کوزی تسلیم نشده و به عشقش اعتراف نکرده ،اوتسلیم نمی شود. کوزی به نانوایی می رود تا از احوالات دخترها خبری بگیرد.ساره ،او را پیش دخترها می برد که از خستگی خوابشان برده است.کوزی آنها را بیدار کرده و بعد از دادن تذکرات لازم،می گوید که آماده شوند تا به خانه بروند. ییلدیز ،مقابل خانه اش،شماره چتین را می گیرد ولی او در دسترس نیست.کوزی ییلدیز را می بیند و کنجکاو است که بداند او با چه کسی می خواهد حرف بزند؟ ‌ییلدیز جواب می دهد که به او ربطی ندارد و چرا حسودی می کند؟ کوزی مساله حسادت را نفی کرده و می گوید که فقط دنبال فریده آمده است و او را صدا می کند. ییلدیز مرتب به چتین زنگ می زند و با خودش فکر می کند که به زودی کوزی آزاد و مجرد شود. ‌صفر آنجا می آید و کوزی را می بیند و از او برای تعمیر ماشین، پول می خواهد.کوزی پول بیشتری به او داده و می گوید که پولش برای هر دو آنها کافی است و لازم نیست او کار کند.صفر می گوید که او نمی تواند در خانه بنشیند و پول دوستش را بگیرد.فریده پیش دخترها در ماشین می رود.کوزی به صفر می گوید که دوباره با هم به ییلاق بروند. ‌یبلدیز از اینکه چتین جواب نمی دهد،عصبانی می شود. ناهیده آنجا می آید و ییلدیز به او می گوید که چتین تا الان باید مدارک را به کوزی می فرستاد.ولی جواب نمی دهد و می ترسد کاری را که در ازایش یک میلیون لیره گرفته،انجام ندهد.ناهیده به او اعتراض می کند چرا اینهمه پول ،به یک آدم شبطان صفت داده است؟ ییلدیز پاسخ می دهد که نمی توانسته منتظر روزی باشد که چتین طبق وجدانش عمل کند و مدارک را به کوزی بدهد. ییلدیز اعتراف می کند که علاوه بر پول،همه طلا و ماشین و حتی لبنیاتی را هم فروخته است،تا بتواند آن مقدار پول را تهیه کند.و اگر چتین او را گول بزند،او را در زمین دفن می کند. ‌کوزی دخترهایش را به خانه شرف می رساند و وسایلشان را از هم که از خانه ییلدیز گرفته،به آنها می دهد و می گوید که می خواهد تنها باشد.کوزی به فریده هم تذکر می دهد که اگر او و عمر از هم جدا شده اند،پس چرا او هنوز دنبال فریده است؟ فریده به ناچار اعتراف می کند که عمر را بخشیده و با او آشتی کرده است. ‌کوزی با کنایه می گوید که شاید دوباره افسردگی بگیرد،فریده جواب می دهد که در اصل،اگر غرور به خرج می داد،برای عشقشان بیشتر پشیمان می شد و فهمیده است که از عشق نمی تواند فرار کند.کوزی دخترها را به فریده می سپارد و می رود. ‌امینه و گوکچه از رفتن به خانه شرف ،ناراضی هستند و می گویند که به خانه ییلدیز می روند. فریده آنها را منع می کند ولی آنها گوش نکرده و می روند. ‌کوزی به خانه اش برمی گردد و روی در خانه پاکتی می بیند که از طرف چتین است.او آن را باز می کند و فلش را میبیند. چتین در آن فلش،موضوع قرارش با ییلدیز را مطرح کرده و می گوید که داستان ،طبق میل ییلدیز ،پیش نمی رود.او اعتراف می کند که آن مدارک را دوباره به دو برابر قیمت ییلدیز،به کسی که در کنارش است،فروخته است. ‌سپس شعله به کوزی پیام می دهد که او را دوست دارد و جدا نمی شود و در دادگاه ،او را خواهد دید.کوزی بشدت از ییلدیز عصبانی می شود که چرا سرخود، ‌همه دارایی اش را فروخته و این کار را کرده است. ‌در خانه ییلدیز،ناهیده به او می گوید که چتین او را گول زده و پولش را خورده است و او را سرزنش می کند که چرا از خانواده اش کمک نگرفته است؟ ‌ییلدیز می گوید که این مشکل او هست و نمی تواند از دیگران توقع فداکاری داشته باشد. ‌در این موقع امینه و گوکچه آنجا می آیند و موضوع ترک تحصیل و کار در نانوایی را گفته و از او خواهش می کنند که اجازه دهد آنجا بمانند. ‌کوزی به رستورانی می رود که می داند شعله آنجا است و از او سراغ چتین را می گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 55 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 56 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *