خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 29

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 29  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 29

چیچک ماسکش را کنار می زند و علی با دیدن صورت او رو برمیگرداند و وحشت می کند. چیچک به سمتش می رود و می گوید: «علی منو نگاه کن. لطفا. » اما علی که ترسیده می گوید: «چرا چیچک؟ من داشتم قاتل میشدم. من نمیفهمم چرا این کارو کردی. » چیچک گریه می کند و می گوید: «علی تو حتی تو صورتم نگاه نکردی. » علی می گوید: «فکر کردی شاید من تورو نخوام؟ » و با ناراحتی و غصه آنجا را ترک می کند و به سمت ساحل می رود تا شاید آرام بشود. چیچک روی زمین می افتد و از ته دل گریه می کند.
پلیس به جمره می گوید که اختیارات مسائل مربوط به جمره دست چلبی است. چلبی لبخند میزند و می گوید: «میریم خونه مون جمره!» اوزان جلو می رود تا مانع چلبی بشود. جمره از اوزان می خواهد که دخالت نکند و خودش داخل خانه برمی گردد تا وسایلش را جمع کند اما از راه مخفی خانه و به کمک اوزان فرار می کند. چلبی عصبانی می شود اما در کمال آرامش رو به رویا و عمر و اوزان می گوید: «متوجه نیستین اونی که داره به جمره آسیب میرسونه شمایین. فکر میکنین این بازی چقدر طول میکشه! جمره چقدر دیگه میتونه تو این بیچاره گی و بدبختی زندگی کنه ها؟ »
بعد از رفتن چلبی و پلیس و همسایه ها، یکی از پسرهای محله که دوست عمر و اوزان است می گوید که جمره در مکان او پناه گرفته. آنها هم خودشان را پیش جمره می رسانند. رویا توضیح می دهد که حالا چلبی وصی جمره است و می تواند حتی او را به راحتی بستری یا زندانی کند اما شرط وصی بودن این است که باید یک سابقه تمیز داشته باشی و اگر بتوانند آتویی از چلبی گیر بیاورند می توانند این قضیه را حل کنند. جمره به فکر فرو می رود اما بعد می گوید: «چلبی هیچی از خودش به جا نمیذاره. »
چیچک آماده می شود تا علی را پیدا کند. تورمیس از او می خواهد که کار احمقانه ای نکند اما چیچک تصمیمش را گرفته و تورمیس هم چاره ای نمی بیند که قبول کند و خودش چیچک را به ساحل می برد. چیچک کنار علی می نشیند و علی از او توضیح می خواهد. چیچک گریه می کند و می گوید: «وقتی اون روز حتی تو صورتم نگاه نکردی، فهمیدم همه چیز برای من تموم شده. » علی کمی عصبی می گوید: «من هیچ وقت فقط عاشق صورت و چهره تو نشدم که. من خودتو دوست دارم چیچک. تو بمیری منم میمرم. » و در اغوشش می گیرد. چیچک متاثر می شود و وقتی علی اصرار می کند تا به این بازی خاتمه بدهند می گوید: «من میخواستم بمیرم. اما به اطلس بدهکارم. اون پسر باعث شد من زندگی کنم و جلومو گرفت تا خودمو نکشم علی. من باید کمکشون کنم. »
بولنت به چلبی زنگ میزند و از او می خواهد به ملاقاتش بیاید چون حرف هایی دارد که شاید بد نباشد بشنود. و اضافه می کند: «تو اصلا تورمیس و دخترش رو نمیشناسی. اون زن میتونه کارای خیلی بدی بکنه! بیا اینجا تا چیزایی که میدونمو بگم. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 29 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 30 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *