خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 30
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 30 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
داخل چادر بزرگی پرستارها بیماران را تمیز و معاینه میکنند.اسرا هم انجاست.پسر جوانی میگوید: من باید اوزگه را ببینم. پرستار میگوید به او هم رسیدگی میشود.سینان وارد چادر میشود و وقتی اسرا را میبیند با ناراحتی میگوید: تو اینجا چیکار میکنی؟ باید میفهمیدم این دیوونه بازی ها کار تو هست.کی برگشتی؟ چرا خبر ندادی؟
دختری به اسم اوزگه را انجا میآورند. او با گریه به آن پسر میگوید: تو تولکا را از من گرفتی. اون بخاطر تو مرد. ازت متنفرم. آن پسر میگوید: من اونو نکشتم.
ایلول از شیرینی های ایپک که روی میز است برمیدارد و بیاد گذشته ها و کودکیش میافتد.ضیا وارد میشود و شماره تلفنی به او میدهد و میگوید مال دکتری هست که در عمل مادر بزرگت بوده است.خارج از کشور زندگی میکند و چند روزی اینجا امده است و از او اجازه گرفته ام که با تو صحبت کند. ایلول میگوید: چطوری باید مطمئن باشم که دروغ نمی گه؟ ضیا میگوید: بنظرم اون آدم بیطرفی هست و امیدوارم بتونی به آرامش برسی.
علی مشغول غذا خوردن است که ایپک سر میزش مینشیند و ضمن اظهار خوشحالی از کار کردن با او به بهانه سوال کردن ،شماره تلفنش را میگیرد.
ضیا پیش سلیمان میرود و میگوید: مامورها را تو اینجا آوردی ؟ اگر فکر میکنی که استعفا میدم اشتباه میکنی. سلیمان میگوید: اینها کار پسرت است؟ به کسی که از خون تو نیست اعتماد نکن. ..علی از دور حرفهای آنها را میشنود. ضیا میگوید: بخاطر پسرم با تو میجنگم و نمیزارم حقشو بخورید.بعدا ، ضیا به علی میگوید: به حرفهای سلیمان توجه نکن.تو تنها پسر من هستی.علی هم میگوید : تو پدر واقعی من هستی…موقع رفتن ضیا کمی حالش بد میشود .علی متوجه میشود. اما ضیا میگوید چیزی نیست و کمی سرگیجه داشتم.
ایلول پیش اسما میرود و میگوید با یکنفر قرار دارم.الپ به اسما پیام میدهد و از او برای شام دعوت میکند.او خوشحال شده و میرود که خودش را اماده کند. آلپ پول کافی برای رستوران رفتن ندارد و صمد پیشنهاد میکند که قرارش را در همان روبروی خانه کاروانی او بگذارد و کلید کاروان و ماشینش را به او میدهد.
در آن چادر بزرگ، اوزگه و آن پسر با هم بحث میکنند .پسر میگوید: او نزدیکترین دوستم بود و من اونو نکشتم…اوزگه میگوید: اما تو گذاشتی که بره….اسرا و سلیم سعی میکنند آنها را ارام کنند…
ایلول در کافه است که مردی وارد میشود و خودش را تانچو ییلماز معرفی میکند.و میگوید : ضیا موضوع را بمن گفته است و جواب سوالاتون را میدم تا این پرونده بسته بشود .در آن عمل ما بیمار را از دست دادیم..ایلول میپرسد بخاطر بی توحهی یک دکتر نبوده؟ ییلماز میگوید : عمل نرمال بود و ما هرکاری توانستیم انجام دادیم. من آنروزها هم شاهد ناراحتی و گریه های تو بودم و نمی خواهم آن روزها را یاداوری کنم. ایلول باز میپرسد که بخاطر کوتاهی سینان نبوده؟ ییلماز آنرا رد کرده و میگوید هرکس هرکاری میتوانست انجام داد. سپس می رود…
اسما لباس پوشیده و اماده شده..ایلول میگوید: او چه راست گفته باشد چه دروغ، من خوشحال نشدم.اسما میگوید: دیگر این مساله را رها کن و زندگیتو راحت تر کن.
ییلمار پیش ضیا رفته و موضوع را تعریف میکند و میگوید: امیدوارم این مساله زودتر تمام شود، چون برای همه ما یک تهدید است که بعد از اینهمه سال هنوز پیگیری میکند.علی میخواهد به دیدن ضیا برود و از پشت در صدای صحبت انها را میشنود که ضیا میگوید : در مرگ ان زن به نوعی همه مون مسئول بودیم، اما دانستن این مساله کسی را بر نمی گرداند.بگذاریم فکر کند که او اینهمه سال بیخودی شک داشته است و خودشو آزار داده.
ییلماز میگوید: بنظرم اون حرفهای منو باور کرد.البته اشتباه سینان قابل قبول نبود و منهم سالها خودم را نبخشیدم و برای رها کردن این شغل به خارج رفتم.ضیا پاکت پولی به دستش میدهد و میگوید: این برای جبران کار امروزت است. علی همه این حرفها را میشنود.
شب ایلول به کافه ودات میرود.او خوشحال میشود.
آن پسر به اسرا میگوید: قسم میخورم که من اونو نکشتم…اسرا میگوید: همه اون اتفاقات فقط تصادف بودند و تو کاری را کردی که باید میکردی.بعضی وقتها آدمها برای نجات کسانی که دوستشان دارند نزدیکترین چیزهای خود را هم فدا میکنند….سینان آنجا میآید و اسرا از او میخواهد با هم حرف
بزنند.سینان به او میگوید: بعد از انجام کارهایت وسایلت را جمع کن و گورتو گم کن و برو.اسرا میگوید: من اینجا سهام دارم و میخواهم بمانم.سینان میپرسد: با چه رویی میخواهی بمانی؟ اسرا میگوید: من خودمو مقصر میدونم و ازت معذرت میخوام؛ ولی فکرم عوض نمیشه.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 30 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 31 مراجعه فرمایید .
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم