خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۶۲ + زیرنویس و دوبله

کرم و عایشه به همراه ولکان و غنچه، برای انجام پروژه عکاسی تبلیغاتی از عایشه، برنامه چیده اند و با تجهیزات به سمت محله عایشه می روند تا عکاسی کنند. جیدا نیز در شرکت قصد دارد با مدلهای خودش این کار را بکند، ولی او عکاس پیدا نمیکند و به هرکجا زنگ می زنند کسی وقت خالی ندارد. او از ولکان میخواهد که در شرکت بماند و از مدلهای او عکاسی کند اما ولکان قبول نمیکند و با کرم می رود. ارکوت اصرار میکند که توانایی عکاسی دارد و این کار را به او بسپارند. جیدا از سر ناچاری قبول میکند. ارکوت در شرکت از مدلها، و از طرف دیگر ولکان در محله از عایشه مشغول عکاسی می شوند. جیدا از عکسهای ارکوت خوشش می آید و از کارهایش استقبال میکند.
نظمیه به عایشه حسادت میکند و او نیز لباس مجلسی پوشیده و میخواهد از او هم عکس بگیرند. ملاحت به او گیر داده و او را از آمدن رضا می‌ترساند اما نظمیه توجهی نمیکند.
کرم تصمیم خودش را گرفته و میخواهد شب با عایشه صحبت کند. او وقتی عایشه را به عنوان مدل در لباس های زیبا میبیند، متأثر می‌شود اما مقابل عایشه از او ایراد میگیرد.
ذهن یلدا خیلی درگیر موضوع ازدواج دروغین آنها شده. او اینگونه متوجه شده است که عایشه در حال اغفال و دلبری کردن از کرم است تا بتواند او را واقعاً به دست بیاورد. یلدا تصمیم دارد این قضیه را به محسن نیز بگوید. او بخاطر مشکل قلبی محسن، پیش دکتر او می رود و در مورد خبر بد دادن به محسن از دکتر سوال میکند.
هولیا از صبح منتظر صمد است. امروز سالگرد ازدواج آنهاست و هولیا نسبت به سوپرایزی که از طرف صمد منتظر آن است خیال‌پردازی میکند.
بعد از تمام شدن پروژه عکاسی، کرم بهانه می آورد تا خودش زودتر برود و از ولکان میخواهد که عایشه را برساند. غنچه به عایشه میگوید «حتما کرم قصد سوپرایز کردن تو را دارد». عایشه خوشحال می شود و با این تصور همراه ولکان می رود. او در راه میخواهد از زیر زبان ولکان حرف بکشد. وقتی به خانه می رسد، خدمتکار او را به حیاط راهنمایی میکند و عایشه پشت میز تزیین شده و رمانتیک می نشیند.
صمد به خانه می رسد و متوجه می شود هولیا منتظر سوپرایز سالگرد ازدواجشان است. او که به کلی فراموش کرده بود، از خانه بیرون می آید تا سریع برنامه ای جور کند اما چیزی به ذهنش نمیرسد.
همان لحظه کرم از راه می رسد و با خوشحالی به جعبه کادوی حلقه توی دستش نگاه میکند. صمد وقتی کرم را میبیند، ماجرا را تعریف کرده و از او کمک میخواهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *