خلاصه داستان سریال عطرعشق قسمت ۲۶ + زیرنویس و دوبله

نهاد پدر صنم از اینکه دخترش حاضر به دیدن آقای جان نشده و از پنجره در فته با نگرانی به همسرش محبوبه می گوید: «حتما مشکلی پیش آمده وگرنه از پنچره نمی رفت. » در همین لحظه صنم که چند لحظه پیش از جان جدا شده است با گریه به خانه می آید و به مادرش می گوید که دیگر نمی خواهد در آن شرکت کار کند و مادرش او را درآغوش می گیرد.
آیهان به خواهش محبوبه پیش صنم می آید تا او غصه نخورد. صنم می گوید: «جان فهمیده که من عاشقش هستم و از من می خواهد اعتراف کنم. من به مرد ایده آل و دل پاکی مثل او بد کردم. من لیاقت او را ندارم و نمی توانم چیزی بگویم. » و گریه اش می گیرد. آیهان به او دل داری می دهد و می گوید: «تو فقط در رویاهایت او را دوست داشتی حالا هم که اتفاقی نیفتاده به آلباتروس فکر کن و جان را از ذهنت بیرون کن. » این حرف صنم را کمی آرام می کند و با خودش زمزمه می کند: «فراموشش خواهم کرد! »
جان بعد از رفتن صنم تا صبح در ساحل می نشیند و به حرف هایش فکر می کند، نگاه و رفتار این دختر که نشان می دهد به شدت عاشق جان است با حرف هایش جور درنمی آید.
فردا صبح در شرکت، درم خانم عصبی است و دنبال صنم می گردد. ولی صنم به جی جی می گوید که حاضر نیست دوباره در آن شرکت کار کند. در حالی که او کار نیمه تمام دارد و باید پرونده ی سیصد صفحه ای را که مال شرکت گالینا است را خلاصه کند. بنابراین درم جی جی را به خانه ی صنم می فرستد تا او را برگرداند. صنم که می بیند چاره ای ندارد می گوید پس پرونده را به خانه مان می آورم و رویش کار می کنم و درم خانم هم می پذیرد. اما گلی همه ی پرونده ها را بنا به درخواست جان که حوصله ی آمدن به شرکت را ندارد به خانه ی او فرستاده است و صنم مجبور می شود برای آوردن پرونده به خانه ی جان برود.
از آن طرف در غیاب جان، جلسه ی شرکت را به ریاست امره برگزار می کنند. ولی او از طراحی و گرافیک سر در نمی آورد و بعد از دو ساعت به طراحان که حوصله شان از طول کشیدن جلسه سرمی رود اعتراف می کند که این کاره نیست.
صنم که از دیشب برای دیدن جان بی قرار است به در خانه ی او می رسد. او آنقدر جان را دوست دارد که نه تنها در خواب بلکه در بیداری هم جان را در کنار خود می بیند. انگار نمی تواند زندگی بدون جان را تحمل کند. و وقتی جان نیمه برهنه در را باز می کند برای لحظاتی میخ کوب شده و محو تماشای او می شود. جان می گوید: «برود و پرونده را از خانه بردارد. » و صنم با تردید به داخل خانه می رود.
آی سون مادر مظفر تصمیم گرفته به جای پسرش در مغازه کار کند. چون لباس های زیر زنانه است و فروش آن کار مظفر نیست. پس با فیس و افاده به محبوبه می گوید: «تو برو به رفت و روبت برس من هم که شاغلم به شغلم می رسم. » این حرف به محبوبه بر می خورد و به فکر تلافی می افتد.

Gun ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *