خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۳ + زیرنویس و دوبله
عایشه آماده شده و از اتاق بیرون میرود به مهمانان سلام میکند. به آشپزخانه میرود تا قهوه بریزد. همه منتظر هستند اما عایشه بیرون نمیآید. نظمیه به آشپزخانه میرود و میبیند عایشه نیست و پنجره باز است و او فرار کرده است. همه دنبال عایشه میگردند. عایشه پیاده در خیابان راه میرود و به خانه دوستش پناه میبرد. وقتی داخل میرود برک را در آنجا میبیند و شوکه میشود. به سرعت از خانه بیرون میزند، برک دنبال او میدود اما بی فایده است.عایشه در خیابان در حال گریه کردن یاد حرفهای دوستش میافتد که سعی در منصرف کردن او از ازدواج با برک داشت.
در خانه محسن، خانواده سر میز شام نشسته اند. جیدا نیز آنجاست. مادر کرم میخواهد او با جیدا ازدواج کند و دائم سر میز با او صحبت میکند و میخواهد نظر کرم را جلب کند اما کرم سرش با گوشی گرم است و اهمیت نمیدهد.کمی بعد میگوید باید به کارگاه بروم و میز را ترک می کند.
عایشه گوشی خود را در خانه جا گذاشته است.برادرش اورکات، قفل آن را باز کرده و به شماره های آخر نگاه میکند .به آخرین شماره زنگ میزنند. شماره کرم است. برادرش به او میگوید خواهرم کجاست و تو کی هستی. کرم قطع میکند و گوشی را خاموش میکند .
عایشه که دیگر جایی را ندارد به کارگاه میرود و در تاریکی نشسته و گریه میکند . کرم وارد کارگاه میشود و عایشه را میبیند. از او میپرسد آنجا چکار میکند اما عایشه حرف نمیزند.
برادر عایشه اطلاعات شماره را پیدا کرده و میفهمد کرم است . خانواده صبری هنوز در خانه هستند و همه با هم درگیر پیدا کردن عایشه اند. نظمیه میگوید که اتفاقا امروز کرم دم در خانه آمده بود. ادم عصبانی میشود و میگوید چرا من خبر نداشتم . برادران عایشه و صبری و پدرش از خانه میروند تا کرم را که فکر میکنند عایشه را فراری داده پیدا کنند.
ادم به خانه محسن زنگ میزند. صمد برادر کرم میگوید او خانه نیست و به کارگاه رفته است . ادم میگوید او خواهر من را دزدیده و به کارگاه برده است. صمد به پدر و مادرش قضیه را میگوید. برادران عایشه و خانواده کرم هر کدام جدا به سمت کارگاه میروند.
در کارگاه کرم و عایشه نشسته اند. عایشه برای کرم ماجرا را تعریف میکند. او میگوید اول از تو خوشم نمیآمد اما حالا تو تمام مشکلاتم را میدانی. کرم هم با او درد دل میکند و میگوید آدم خودخواهی بودم و از دیروز در پی اتفاقی توبه کرده ام. به عایشه میگوید به پدرم میگویم وساطت کند و مشکل تو را حل کند نمیشود کسی را به زود وادار به ازدواج کرد . تو امانت دوست او هستی. عایشه میگوید من همیشه در زندگی به فکر دیگران بوده ام و به خودم اهمیت ندادم اما آنها به من بدی کردند.کرم میگوید چون تو دختر خوبی هستی و خوبی کردی همه از تو سواستفاده کردند. وقتشه دختر بدی باشی و گاهی بدی کنی. صدای ماشین برادران عایشه می آید که پیاده شده و با داد و بیداد کرم را صدا میزنند و تهدید میکنند. کرم شوکه میشود و نمیفهمد قضیه چیست. همان لحظه محسن و صمد هم میرسند. محسن میگوید کرم بی گناه است و عایشه آنجا نیست و شما اشتباه میکنید. ادم میگوید یا کرم پایین بیاید یا اینجا را به آتش میکشم. کرم به عایشه میگوید نترس برویم و همه چیز را توضیح بدهیم. من پشت تو هستم. بعد دم پنجره میرود و میگوید عایشه آنجاست. محسن عصبانی میشود و به کرم لعنت میفرستد. کرم میگوید شما اشتباه فکر میکنید و الان عایشه همه چیز را توضیح میدهد. عایشه دم پنجره میآید و ناگهان میگوید من و کرم با هم دوست هستیم و همدیگر را دوست داریم و مال هم شدیم و با هم رابطه داریم. همه بهت زده میشوند. کرم غش میکند. عایشه در دلش میگوید وقتش شده دختر بدی باشم…