خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت دوم + زیرنویس و دوبله
خانواده کرم در نمایشگاه آنلاینی که به پیشنهاد او راه افتاده است جمع شده اند.گوشی کرم زنگ میخورد و گیزم می گوید که در حال خودکشی است. کرم و دوستش ولکان به سرعت آنجا را ترک میکنند. محسن باز هم عصبانی میشود.
شب در خانه عایشه همه جمع شده اند. برادر بزرگ با مادرش صحبت کرده و او را برای خواستگاری صبری راضی میکند. وقتی عایشه از سر کار میآید با او صحبت میکند اما او مخالفت میکند و میگوید قصد ازدواج ندارد. برادرش عصبانی میشود که پس چرا با او قرار گذاشتی و آبروی ما را بردی. عایشه انکار می کند. در خانه دعوا می شود و مادرش وساطت می کند.
زن داداش عایشه با او صحبت میکند و میگوید اگر راضی به این ازدواج نشوی دوباره دعوا میشود و برادرت به زندان می رود پس باید قبول کنی. عایشه می گوید نه و زن داداش می گوید حتما پای کسی در میان است. اما عایشه انکار می کند. وقتی زن داداش از اتاق بیرون میرود از قفل در اتاق را چک می کند و میبیند که عایشه در حال پیامک بازی است. به شوهرش گزارش میدهد که عایشه با کسی در ارتباط است.
کرم و ولکان به خانه گیزم میرسند. او قرص خورده و بیهوش است. به بیمارستان میروند. دکتر میگوید ممکن است کار از کار گذشته باشد. کرم عصبی است و به ولکان میگوید اگر خطر رفع شود دیگر هرگز سمت این کارها نمیرود و سر به راه می شود. دکتر خبر می دهد که خطر رفع شده است.
فردای آن روز برادر عایشه او را مجبور به استعفا میکند و میگوید دیگر حق ندارد بدون اجازه از خانه بیرون برود. عایشه خیلی ناراحت است و به اجبار استعفا میدهد.عایشه از محسن طلب حلالیت میکند. محسن میگوید تو یادگار دوست سربازم هستی و هر زمان نظرت عوض شد در اینجا به رویت باز است. محسن فکر میکند که این کار به خاطر مزاحمت های کرم بوده است و با او دعوا می کند.
عایشه پیش برک میرود و ماجرا را برایش تعریف میکند. برک میگوید ناراحت نباش و اوضاع اینجوری نمیماند و با پدرش صحبت میکند تا به خواستگاری بیایند. آنها همدیگر را بغل میکنند و عایشه امیدوار میشود.
کرم در شرکت پیش ولکان و جیدا می رود. جیدا از او ناراحت است که چرا بابت کارهایی که کرده تشکر نمی کند. وقتی جیدا میرود ولکان به کرم میگوید که مواظب جیدا باش او عاشقت شده است. کرم میگوید من دیگه توبه کردم. ولکان میگوید توبه گرگ مرگه. کرم میگوید کاش زودتر توبه میکردم تا عایشه از کارگاه نمیرفت. او خودش را مقصر میداند.
برک پیش پدرش می رود و در مورد عایشه با او صحبت می کند. پدرش عصبانی میشود و میگوید من دکتر هستم و مادرت معمار است. عایشه پدر ندارد و مادرش بی سواد است و خودش دانشگاه نرفته و کارگر است. این ازدواج درست نیست و به خاطر اختلاف فرهنگی منجر به طلاق میشود و من به خواستگاری نمی آیم.
نظمیه، زن برادر عایشه خانه را برای آمدن خواستگاران مهیا می کند. .عایشه به خانه می آید و میپرسد چه خبر است و وقتی باخبر می شود با ناراحتی زیاد به اتاقش می رود و گریه می کند.مادرش به او دلداری میدهد. عایشه می گوید من کس دیگری را دوست دارم و مادرش میگوید بگو به خواستگاری ات بیایند، بقیه اش را بسپر به من.
کرم و ولکان د باشگاه در حال ورزش هستند. کرم به ولکان میگوید که بابت رفتن عایشه عذاب وجدان گرفته و باید علت رفتنش را بفهمد.
عایشه در خانه منتظر تماس برک است.اما کرم به او زنگ میزند. عایشه جا می خورد. کرم علت رفتن عایشه را میپرسد. او میگوید ربطی به کرم ندارد و منتظر تماس مهمی است و گوشی را قطع میکند.
برک به دوست عایشه زنگ میزند و میگوید ذهنش به هم ریخته و میخواهد با او حرف بزند و کمک بگیرد. دوست عایشه می گوید به خانه من بیا. تنها هستم.
کرم دوباره به عایشه زنگ میزند. این بار میگوید دم در خانه آنهاست و شروع به بوق زدن میکند. عایشه مجبور میشود بیرون برود. به او توضیح میدهد که مشکل خانوادگی دارد و رفتنش هیچ ربطی به کرم ندارد. زن برادرش او را صدا میکند و میگوید برادرت در راه است. عایشه زود برمی گردد.
دوست عایشه با برک حرف میزند و میگوید عایشه تو را تحت فشار گذاشته و الان زمان ازدواج و دردسر تو نیست این مشکل عایشه است و خودش باید از پس برادرانش بر بیاید. برک تحت تاثیر حرفهای او قرار میگیرد.
خانواده صبری به خواستگاری می روند. عایشه هنوز آماده نشده و گوشی به دست در اتاق منتظر تماس برک است. برک و دوست عایشه در حال مشروب خوردن هستند. دوست عایشه به برک می گوید به او پیام دهد. عایشه پیام را می خواند که نوشته من برای ازدواج آماده نیستم و درسم برایم مهم تر است. مادر عایشه به اتاق آمده و عایشه در بغل او گریه می کند در حالی که دوست عایشه و برک، در طرف دیگر، همدیگر را میبوسند.