خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 138

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 138 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 79

سریال هرجایی قسمت 138

یارن با خوشحالی از خواب بیدار می شود چون دیشب فهمیده که ریحان دختر واقعی هازار نیست و می خواهد از این جریان به نفع خودش استفاده کند و در ضمن ضربه سختی به ریحان بزند. او از حنیفه می خواهد نصوح را به اتاق بیاورد.

نصوح با بی میلی به دیدن یارن می رود و می گوید: «بیخود چیزی از من نخواهه. چون در عرض سه روز باید ازدواج کنی و بری و تا من زنده هستم به این خونه نمیای.»

یارن با خنده می گوید: «یا این ازدواج رو کنسل می کنی یا من به هم میگم که ریحان دختر واقعی عموم نیست و این خونه رو روی سرتون خراب می کنم.» نصوح از رفتار او درمانده می شود.
سلطان با هاندان تماس می گیرد و به او می گوید: «امروز می خوایم جهیزیه الیف رو بیاریم.»

و هاندان که دل خوشی از الیف ندارد و دلش می خواهد هرچه زودتر او را از خانه بیرون کند با بی میلی قبول می کند.

عزیزه در شرکت جاخوش کرده و برای بیرون کردن شاداغلوها از آنجا تلاش می کندو وکلایش کنارش نشسته اند و می گویند: «شاداغلوها تا امشب مهلت پرداخت دارن واگرنه ریاست رو از دست خواهند داد.» عزیزه خوشحال و خندان منتظر دیدن خفت و خواری شاداغلوهاست.

در همین حال گونول وارد اتاق می شود و او را دوباره در حال نقشه کشیدن می بیند. او به دیدن فیرات می رود و همه چیز را به او می گوید.

فیرات جواب می دهد: «پس چه انتظاری داشتی؟ قبل از اینکه به آزاد رای بدی باید فکر این چیزا رو می کردی.

در ضمن به نظر من به نظر من عزیزه همونطور که به میران دروغ گفته در مورد برادر تو هم دروغ گفته که زنده ست.»

گونول که حس می کند حق با فیرات است غمگین می شود.

سلطان و ریحان به خانه شاداغلو می روند و جهیزیه الیف ار می برند ولی از یارن خبری نیست. گل خانم به سلطان می گوید: «یارن بازم خرابکاری کرده و پدربزرگ اون رو تو اتاق زندانی کرده.» هاندان ناراحت می شود.

گ.نول در شرکت پیش آزاد می رود و به او می گوید که مادربزرگش قصد بیرون کردن آنها از شرکت را دارد.

در همین حین میران هم وارد شرکت می شود و آزاد رو به او می گوید: «اون زمان وقتی خانواده من با میران آکسوی قلابی قرارداد بستن حواسشون نبود که تو بستن قرارداد دقت کنن و حالا عزیزه از ما می خواد بیست میلیون دلار به حساب شرکت واریز کنیم.»

میران می خواهد کمک کند ولی آزاد قبول نمی کند و میران به دفتر شرکت می رود.

او به عزیزه که با غرور پشت میز کارش نشسته می گوید: «هرکاری دوست داری بکن ولی اگه بخوای نقشه بکشی و به ریحان که عزیزترین کس منه آسیب بزنی با من طرفی. حالا که خوب فکر می کنم می بینم واقعیت ها جلوی چشمم بودن و من برای این که تو رو تبرئه کنم اونا رو نادیده می گرفتم.

باید این مساله بیست میلیون دلار رو نادیده بگیری و کاری با شاداغلوها نداشته باشی.» عزیزه جواب می دهد: «من دارم تجارت می کنم و قصد آزار کسی رو ندارم.»

بعد از رفتن میران عزیزه به بانکی که قرار است به شاداغلوها وام بدهد زنگ می زند و مانع دادن آن می شود و وقتی آزاد از این مطلع می شود به دیدن پدرش می رود و او را در حال صحبت با هارون می بیند. جهان می گوید: «نگران نباش. اون مبلغ توسط هارون واریز شده. ولی اگه فکر دیگه ای داری بگو.»

هارون تسلیم حرف پدرش می شود و هارون برگه سهامی را که طبق آن پنج درصد سهام شرکت را صاحب می شود امضا می کند.

میران سراغ ریحان و شکران می رود تا با گل به روستا بروند ولی می شنود که گل از دست او ناراحت است و دوست ندارد او را ببیند.

میران از او عذرخواهی می کند ولی گل از او فرار می کند. هازار پیش گل می رود و با او صحبت می کند و به او می فهماند که میران مثل برادر گل است و او را دوست دارد.

سلطان با ماشین شخصی به طرف خانه می رود اما راننده بین راه او را بیرون از شهر و پیش عزیزه می برد. عزیزه می گوید: «بدون من داری جولان میدی ولی به زودی برمی گردم و حسابت رو می رسم. برو کمی خوش باش.»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 138 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 139 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *