خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 163

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 163 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 163

میران و ریحان در کلبه خودشان هستند. میران می گوید: «باید دلیل دیگه ای برای انتقام عزیزه وجود داشته باشه.»

ریحان هم در ادامه می گوید: «حق با توئه. مگه عزیزه نمی دونسته پدرم و مادر تو همدیگه رو دوست دارن؟ پس چرا به زور مادرت رو عروس خودش کرده؟ باید به این چیزا هم فکر کنیم. چون خیلی چیزا با عقل جور نیست.»

بالاخره نیمه های شب آنها راهی خانه می شوند و میران اول ریحان را به عمارت شاداغلو می رساند اما ملیکه که قرار بود در را برای ریحان باز کند خوابش برده و به تلفن ریحان جواب نمی دهد.

ریحان از پشت در صدای نصوح را که بیدار است می شنود و دیگر جرات نمی کند در بزند و همانجا منتظر می ماند و میران می رود و اصلان که در گوشه ای منتظر همین لحظه است جلو می رود و به ریحان می گوید اتفاقی رد می شده و او را دیده است. ریحان به او می گوید: «چرا همیشه اتفاقی جلوی او و خانواده اش سبز می شود؟»

اما چون می ترسد کسی از خانواده اش آن وقت شب او را بیرون ببیند از اصلان خواهش می کند کمکش کند و در خانه کناری را که میران خریده باز کند. اصلان با چاقو در را باز می کند و ریحان از آنجا به پشت بام می رود و وارد عمارتشان می شود و از اصلان تشکر می کند. اصلان فندکش را به عمد آنجا جا می گذارد تا میران متوجهش شود.

ریحان وقتی وارد خانه می شود هازار او را سوال پیچ می کند که کجا رفته بوده و از او می خواهد به فکر بچه توی شکمش باشد و در ضمن از او می خواهد آماده شود تا پیش مادرش زهرا بروند.

میران به عمارت اصلان بی و پیش عزیزه می رود و از او می خواهد دلیل واقعی انتقامش را توضیح بدهد و بگوید چرا وقتی می دانسته هازار و دلشاه همدیگر را دوست دارند مادرش را عروس خودش کرده؟ و اگر هازار کاری نکرده بود چرا از ریحان انتقام گرفته؟

عزیزه جواب می دهد: «مادر تو با عاشق شدن به هازار به پدرت خیانت کرد. منم خواستم هازار رو عذاب بدم و به جرم کشتن پدرت اونو از بین ببرم.»

میران می گوید: «ولی تو سالها به من دروغ گفتی که به مادرم تجاوز شده. حرفهای الان تو دروغ های گذشته رو پاک نمی کنه.

من می خوام از همه چی سر در بیارم. پس از ت. مهلت می خوام تا اون موقع از انتقام حرف نزنی.»

عزیزه قبول می کند. سلطان که به حرف های آنها گوش می دهد از لحن آرام میران می فهمد که نامه دلشاه هنوز به دستش نرسیده.

او با اصلان تماس می گیرد و اصلان می گوید نامه را به میران نداره و آن را سوزانده است.

سلطان به رفتار پسرش مشکوک می شود. محفوظ که حرف های اصلان و سلطان را شنیده به اصلان می گوید: «تو برای عدالت به اینجا اومدی و نامه ای رو سوزوندی که ضامن اجرای عدالت بود. تو برای همه عدالت می خوای و برای خودت ریحان رو. چرا به خانم محترم هیچ گزارشی نمیدی؟»

اصلان عصبانی می شود و داد می زند: «اینا ربطی به ریحان نداره.

در ضمن اون خانم محترم با ما بازی می کنه. اون می دونسته میران پسر هازاره و از ما مخفی کرده.

من اول باید همه چی رو بدونم. دلیل اصلی انتقام مادربزرگم چی بوده؟»

عزیزه برای شعله ور کردن آتش انتقام در میران تلاش می کند تا نامه ای را که در آن دلشاه را مجبور کرده بود به هازار ابراز عشق کند را به دست میران بدهد ولی احساس می کند وقتش نرسیده و این کار را نمی کند.

از طرف دیگر شکران که شب گذشته شبح زن را در خانه اش دیده بود به شک افتاده که او دخترش دلشاه است اما از گفتن آن به میران خودداری می کند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 163 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 164 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *