خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 51

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 51 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 51

نهیر بعد از تماس جیلان که سراغ فریده را گرفته، تصمیم می گیرد به سمت خانه ی انها برود.

همان موقع و آن وقت شب، آنیتا از خانه بیرون می زند.

نهیر کنجکاو می شود که او را دنبال کند و این وقت شب تنهایش نگذارد و وقتی می بیند آنیتا کمی سرگردان است، نزدیکش می شود که آنیتا از او می خواهد تا او را به مغازه عتیقه فروشی صالح ببرد.

نهیر هم همین کار را می کند و صالح با دیدن آنیتا تعجب می کند.

آنیتا از او آدرس خانه ی مهمت را می خواهد، صالح می گوید که خیلی وقت است مهمت در آن محله زندگی نمی کند.

تکین هم که نهیر را دیده، تصمیم می گیرد آنها را همراهی کند.

هردو آنیتا را به خانه می رسانند و تکین به سمت نهیر برمی گردد، نهیر که حال خوبی ندارد بدون حرف دیگر خداحافظی کرده و می رود.

عزیز به در اتاقی که فریده داخل آن است می رسد اما در قفل است.

عزیز به یاد یادداشت می افتد و دوباره به آن خیره می شود.

حرف آ را از روی آشکار برمیدارد و کتاب لغاتی که نزدیکی در است و روی ان حرف آ نوشته را فشار می دهد. در باز می شود.

فریده روی زمین افتاده و عزیز او را از اتاق بیرون می کشد.

کمی طول می کشد تا فریده به خودش بیاید و با دیدن عزیز او را در آغوش می گیرد و زیر گریه می زند.

وقتی فریده به خودش می آید، عزیز به او می گوید که در این مکان حرف های آن ها را می شنوند و اعمالشان را می بینند پس بهتر است خوب حواسشان را جمع کنند و از طرفی اضافه می کند که همه چیز در اینجا به هم مربوط است و باید با دقت به اشیاه دست بزنند و دنبال راه فرار باشند.

فریده عین گردنبندی را که گردنش است را گردن زنی درون قاب عکس می بیند و خشکش می زند.

او عزیز را صدا می زند و می گوید: «این گردنبند رو بابام تازگیا بهم داده… »

عزیز سعی می کند از طریق آن راه فرار را پیدا کند. همان موقع عبدالله به سمت همان خانه می رود.

کسی که فریده و عزیز را گیر انداخته با دیدن عبدالله شوکه می شود و می گوید: «عبدالله خودشو نشون داده! درارو باز کنید! بازی بزرگ تازه داره شروع میشه! » و درها باز می شود.

عزیز و فریده فورا خانه را ترک می کنند و دوان دوان از انجا فاصله می گیرند.

اما عزیز ناگهان دچار سرگیجه می شود و بیهوش شده روی زمین می افتد.

فریده هرچقدر سعی می کند او را به هوش بیاورد بی فایده است.

صالح و بقیه دور صفحه ی بازی جمع شده اند اما خبری از مهره ها نیست.

صالح هم می گوید: «این دفعه در مورد حال صحبت کنیم… حال بودن رو نمیشه تعریف کرد و نمیشه درکش کرد… فقط باید اونو ببینی… »

صبح که عبدالله به مغازه برمی گردد، مهره های بازی را به صالح تحویل می دهد…

نجمی هم به صالح خبر می دهد که بازی شروع شده و صورت عبدالله را کسی که نباید دیده است…

وقتی فریده چشمانش را باز می کند خودش را در خانه ای روستایی می بیند.

عزیز هم کنارش هنوز بیهوش است. زنی روستایی با خوشرویی به فریده نزدیک می شود و می گوید که برای کمک انها را دیشب پیدا کرده و همراه شوهرش به اینجا آورده…

تحسین کسی به اسم امین را صدا می زند و با ناراحتی به او می گوید که رئیس بزرگ عزیز را گرفته است و از او می خواهد کمکش کند تا عزیز را نجات بدهد.

امین قول می دهد تا اگر بعد از یک روز از عزیز خبری نشد خودش وارد عمل بشود.

وقتی آلتان به کرم خبر می دهد که از دیروز خبری از فریده و عزیز نیست، کرم نگران عزیز می شود.

از طرفی احمد که از یالچین شنیده سلطان تصادف کرده به دیدن او می رود.

فیرات هم چشم حصیبه را دور می بیند و از خانه فرار می کند تا پیش سلطان باشد.

احمد و فیرات از دیدن هم در اتاق سلطان جا می خورند و فیرات کمی عصبی میشود.

گولتن هم فورا آنها را از اتاق خارج می کند تا سلطان استراحت بکند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 51 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 52 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *