خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 64

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 64 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 64

فریده با نگرانی از عزیزه می پرسد که قضیه چیست؟ عزیز که به وضوح ترسیده می گوید: «نمیدونم. تو برو تو من بهت خبر میدم. »

حصیبه از پشت دیوار آنها را می بیند و پوزخند زده و به خود می گوید: «فریده ای که دم از ناموس میزنه رو ببین! »

کرم که حرف های گلتن و تحسین را شنیده با عصبانیت به سمت تحسین می رود و چاقو را از گلتن می گیرد و روی گلوی تحسین می گذارد.

تحسین به او التماس می کند که کاری نکند و گلتن هم با نگرانی از کرم می خواهد دست نگه دارد.

بعد از التماس های تحسین و گلتن، کرم با نفرت چاقو را روی زمین پرت می کند و آنجا را ترک می کند که همان موقع پیام عزیز به گوشی اش ارسال می شود که عکس سلطان و فیرات را که بولنت برایش فرستاده بود را برای او و یالچین و آلتان می فرستد و از همه می خواهد در خانه ی آلتان جمع بشوند.

سلطان و فیرات هر کدام گوشه ای از جنگل بیهوش افتاده اند. سلطان به هوش می آید و با ترس کمک می خواهد.

کمی بعد که فیرات هم به خود می اید، دنبال سلطان می گردد و او را پیدا می کند.

فیرات از سطان می خواهد همانجا بماند تا برود و کمک بیاورد اما به محض دور شدن از سلطان راه را گم می کند.

حصیبه سراغ فریده می رود و از او حساب پس می گیرد که آن پسر که بوده؟ فریده با عصبانیت او را از اتاق بیرون می کند.

عزیز رو به یالچین و کرم و آلتان می گوید کسی که سلطان و فیرات را گرفته کسی به اسم بولنت است.

کرم با عصبانیت جمع را ترک می کند تا بولنت را پیدا کند.

همان موقع بولنت به عزیز زنگ می زند و می گوید: «دوستات رو جمع کردی اما مخاطب من تویی! »

عزیز می گوید: «اگه مخاطبت منم مردم معصوم رو رها کن! »

بولنت می گوید:« اونا فقط سرباز هستن! زودتر تصمیمت رو بگیر! »

نجمی پیش صالح برمی گردد و به او می گوید که اصلا خبرهای خوبی نشینده. صالح دستش را روی قلبش می گذارد و می گوید: «اگه تو قراره داخل بشی، نشو. »

زنی به فریده زنگ می زند و به او می گوید که خبری از فیرات و سلطان برایش دارد.

فریده با عصبانیت با او حرف می زند و زن گوشی را قطع می کند.

فریده فورا به عزیز زنگ می زند و این را به او می گوید. عزیز از فریده می خواهد که اگر آن زن دوباره زنگ زد، با او صحبت کند.

فیرات بالاخره سلطان را پیدا می کند و این بار او را روی کولش می گذارد تا با هم از انجا خارج بشوند.

زن دوباره به فریده زنگ می زند و از او می خواهد به پارک نزدیک خانه بیاید و این را به کسی مخصوصا عزیز نگوید وگرنه باید برادرش را فراموش کند.

فریده کمی تردید می کند و بعد خودش تنهایی به راه می افتد.

او سوار ماشینی می شود و امینه که از انجا رد میشد او را می بیند و این خبر را به یالچین می دهد.

آلتان جعبه و کتاب خاطراتی که عبدالله در خانه ی او گذاشته بود را به دست عزیز می دهد.

عزیز با دیدن اسم کسی که خاطرات را نوشته می فهمد که آن دفتر مال مادربزرگش نادیده کورکمازر است.

عزیز بعد از خواندن قسمتی از دفتر، آن را می بوسد و می گوید: «امکان نداره صالح بابا اینو به من بیخودی داده باشه. » یالچین خبر سوار شدن فریده به ماشینی را به عزیز می دهد.

همان موقع فریده به عزیز زنگ می زند و با خواست همان زن، برای عزیز لوکیشن می فرستد. فریده ترسیده و عزیز فورا به راه می افتد.

کرم فورا به افرادش دستور می دهد تا علی را برایش پیدا کنند. یکی از افرادش که با علی در ارتباط است این را به او می گوید.

عزیز جعبه و دفتر خاطرات را به آلتان می دهد تا آن را به دست صالح برساند.

بعد هم خودش به آدرسی که فریده برایش فرستاده بود می رود که ناگهان انجا با فریده ای که بیهوش از طنابی آویزان مانده و زیرپایش چاهی عمیق است مواجه می شود.

طناب درست زیر شعله ی شمعی قرار دارد. عزیز ترسیده و نمیداند باید چه کند که ناگهان روی دیوار تصویری از فیرات و سلطان که بیهوش در جنگل افتاده اند را می بیند. صدای بولنت از بلند گو به گوش می رسد: «اگه عشقت رو انتخاب کنی باید قید خواهرت رو بزنی و برعکس. نیم ساعت فرصت داری تا فریده رو نجات بدی…. »

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 64 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 65 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *