خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 69

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 69 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 69

علی به تحسین زنگ می زند و به او خبر می دهد که شرکای رئیس همین امشب او را می خواهند ملاقات کنند.

وقتی فیرات و آنیتا همراه هم به سمت خانه به راه می افتند، فیرات از آنیتا به خاطر آن روز معذرت خواهی می کند و واقعا پشیمان بودنش را نشان می دهد.

آنیتا لبخند می زند و می گوید: «پسرم من فقط ازت ناراحت شدم که چرا از من کمک نخواستی… دیگه هم بدون خوردن صبحونه خونه ی منو ترک نکن. » و فیرات را که بغض کرده در آغوش می گیرد.

آلتان و امینه موقع برگشت به خانه با هم هم قدم می شوند.

امینه خیره به چشمان آلتان و با نگرانی می گوید: «یه چیزی هست که مدت هاست میخوام بهتون بگم اما خجالت میکشیدم و نمیدونستم چطور باید بگمش… » آلتان با هیجان از او می خواهد که حرفش را بزند.

امینه می گوید: «صافی شما که از مادرتون جا مونده بود، به خاطر این که خیلی قدیمی بود من انداختمش دور. این که اینو گفتم خیلی راحتم کردم. » آلتان مدت طولانی فقط سکوت می کند.

بعد امینه پیش یالچین می رود تا غذای سحری اش را بدهد. یالچین از او می خواهد بشیند تا حرفی به او بزند.

بعد بی مقدمه می پرسد: «تو عاشق آلتانی امینه؟ »

امینه خجالت زده سر پایین می اندازد و یالچین ادامه می دهد: «آلتان پسر خوبیه امینه. اما اینجور آدما زندگیشون لب تیغه.. »

امینه بغضش می شکند و می گوید: «دایی تو خودتم اینجوری ای… » و اتاق او را ترک می کند.

فریده از پدرش اجازه می گیرد تا بتواند شب را پیش یکی از دوستانش باشد. فائق هم این اجازه را به او می دهد.

فریده با خوشحالی لباسی که از مادرش برایش مانده را می پوشد و پیش عزیز و گلتن و سلطان می رود. عزیز مات و مبهوت زیبایی فریده در آن لباس زیبای سفید رنگ می شود.
فائق برای سحری قصد دارد به قهوه خانه برود که زن همسایه مقابلش می رود و می گوید: «چند باری دیدم دختر کوچکیتون سوار ماشین قرمز رنگ یه پسر مو بور قد بلند میشه. فقط خواستم بهتون خبر بدم! » فائق با عصبانیت به خانه برمی گردد و جیلان را صدا می زند.

حصیبه سعی می کند فائق را آرام کند اما نمی تواند. جیلان هم در حالی که گریه می کند به کرم زنگ می زند و می گوید: «کرم بابام منو میکشه یه کاری کن. » کرم فورا به سمت خانه ی آنها می رود.

عزیز اول گولتن و سلطان را به خانه می رساند.

فریده جلوی در منتظر او می ایستد که همان موقع تحسین با ماشین از جلوی خانه رد می شود و با دیدن فریده با وحشت می گوید :«اون سهیلاست؟ امکان نداره… » او مستقیم به قبرستان می رود و پریهان هم دنبالش می رود.

عزیز، فریده را به یک رستوران شیک می برد. آنها مقابل هم می نشینند. عزیز می گوید: «فریده یادته یه بار حرفیو بهت زدم و تو گفتی وقتش نیست؟ الان میخوام دوباره…. »

که فریده مانع او می شود و می گوید: «این بار نوبت منه عزیز… »

بعد در حالی که چشمانش پر از اشک شده می گوید: «منم… » عزیز می پرسد: «ادامه شم بگو فریده. میخوام بشنوم. »

فریده با خجالت سرش را پایین می اندازد و می گوید: «منم دوستت دارم.. »

عزیز با شنیدن این جمله برای چند لحظه چشمانش را می بندد و بعد دستان فریده را می گیرد و در حالی که خیره به چشمانش است می گوید: «اول تو رویاهام بودی و بعد اومدی تو روحم. الانم میخوام تو خونه م باشی فریده… »

و جعبه ی انگشتر را مقابل فریده می گیرد… نهیر به خیال این که امشب با عزیز قرار داشته به آنجا می رود و با دیدن آنها بغض کرده و با دلی شکسته آنجا را ترک می کند.

کرم خودش به خانه ی فائق می رساند و می گوید که قصد او تفریح نیست و واقعا جیلان را می خواهد.

همان موقع فیرات هم خودش را می رساند و از پشت در حرف های او را می شنود.

کرم در مورد این که مادربزرگش آنیتا است و مادرش آلیس می گوید. فائق و حصیبه با تعجب به هم خیره می مانند و حصیبه قلبش می گیرد و روی زمین می افتد.

تحسین سر مزار سهیلا می رود و دستی روی سنگ قبرش می کشد و گریه می کند که ناگهان عبدالله بالای سرش می رود و تحسین با دیدن او دست روی قلبش می گذارد و بی حرکت روی زمین می افتد.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 69 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 70 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *