خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 93

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 93 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 93

فائق برای این که به این بحث پایان بدهد لیوان آبش را از پنجره بیرون از خانه پرت می کند. فریده با نگرانی به سمت او می رود و کنار خودشان می نشاند.

زهرا دوباره می گوید: «راستش خیلی متعجب شدم که اینو اولین بار از من شنیدین. پدربزرگ هر سه ی شما وارث شرکت کورکمازره. هر سه خانواده سهم دارن. » فریده می گوید: «اما بابام در این مورد چیزی به ما نگفته. »

زهرا می گوید: «خب مسئله ی خانوادگیه. » کرم می پرسد: «شما چجوری از این موضوع مطلع شدین؟ » زهرا می گوید: «من به خاطر یه دلیل دیگه رو این موضوع واقف شدم. » عزیز هم از او می خواهد تا با مدارکی این را اثبات کند.

عزیز می پرسد: « شوهر خدا بیامرزتون قاضی قدرت اوزکان هم از این اتفاقات باخبر بودن؟ » یامور با حساسیت می پرسد:« شما اسم بابامو از کجا میدونین؟ » عزیز در مورد صندوقی که اتفاقی باز کرد و در مورد مرگ قاضی باخبر شد می گوید…

یالچین به همراه افرادش در یک عملیات مخفیانه به شرکت تحسین حمله می کنند. اما تحسین درست قبل از وارد شدن انها به اتاقش تمام مدارک را از بین می برد. آنها تحسین را به جرم اقدام به قتل به بازداشت می برند.

فائق که از بودن عزیز و کرم در خانه اش خوشحال نیست از جایش بلند می شود و در را باز می کند و با عصبانیت با عصایش روی زمین می زند.

عزیز بازوی کرم را هم می گیرد و از انجا می روند. کمی بعد هم به یامور در مورد بازداشت شدن تحسین زنگ می زنند و او هم خانه را ترک می کند.

عزیز به فریده زنگ می زند و می گوید: «میدونم این بار ملاقاتمون خوب نشد اما از پس اینم برمیایم. به دلت بد راه نده. منتظر روزی باش که مجدد میام خونتون. »

صالح بار دیگر تاس می اندازد و این بار مهره روی کلمه ی تحقیقات می نشیند. همان موقع هم عزیز وارد جمعشان می شود. عبدالله او را مسافر می خواند و مغازه را ترک می کند. عزیز در مورد شطرنج عرفا می پرسد.

صالح از احمد می خواهد به این سوال جواب بدهد. احمد می گوید: «صد مربع هست و هر مربع نماد یه حالته. حالات روحی خوب یا بد. و بالاتر از همه وصال هست. سعی داریم به اون برسیم. برای وارد شدن به بازی به عدد شیش نیاز داریم. »

عزیز می پرسد چرا ؟ بعد خودش به ساعت های مغازه که همگی روی عدد شش خشک شده اند خیره می شود و به یاد روزی می افتد که شش صبح بیدار شد و بعد با فریده آشنا شد و همه اتفاقات دیگر برایش افتاد… صالح زیرچشمی با لبخند به او خیره می شود…

سلطان به فیرات می گوید که نباید خودش را قربانی ببیند و باید اعتراف بکند او هم از فرصتی که به دست اورده بود استفاده کرده. فیرات گریه می کند و سر روی شانه ی سلطان می گذارد و می گوید: «میخواستم منو ببخشی سلطان. » سلطان زیرلب می گوید که او را بخشیده است.

در اتاق بازداشت، یالچین به تحسین می گوید که به جرم قصد به قتل فریده الان اینجاست و مدارکش هم موجود است. تحسین زیرخنده می زند و اصلا جرم را گردن نمی گیرد و می گوید: «فریده یکی از کارمندای پرتلاشه منه! چرا باید بخوام اونو بکشم؟! »

یالچیت با لبخند به او خیره می شود و می گوید: «این بار یکی اعتراف کرده که تو به عنوان قاتل فریده اجیرش کرده بود. تازه عزیز از اون شخص اعتراف کرده و فرستاده واسه من! یعنی پسرت تورو به این حال و روز انداخته. » تحسین کمی حالش گرفته می شود اما خودش را نمی بازد.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 93 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 94 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *