خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 96

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 96 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 96

آلتان به محله می رود و مقابل امینه می ایستد و از او می خواهد تا صحبت کنند. امینه از او رو برمیگرداند اما آلتان به هر نحوی راضی اش می کند تا صحبت کنند. امینه به آلتان می گوید: «وقتی اسلحه به دست دیدمت ترسیدم و ناراحت شدم. تو میدونی مخالفت اسلحه به دست گرفتنم. »

آلتان می گوید: «این همراهمه تا بتونم از خودم و کسایی که برام عزیزن محافظت کنم. امینه جواب با توئه. با من هستی یا نیستی؟ » و با نگرانی منتظر جواب او می ماند. امینه می گوید: «هستم.. » التان خوشحال می شود.

تحسین به شرکت می آید و نهیر با دیدن او، نگاهی تهدید آمیزی به تحسین می اندازد. تحسین پوزخند می زند و بعد از کرم و عزیز و سلطان می خواهد تا به اتاق جلسه بیایند!

تحسین رو به عزیز می گوید: «تو کاری که باید میکردی رو کردی! » عزیز می گوید: «من سعی کردم به خاطر خانواده ام و شرکتم یه صفحه ی جدید باز کنم. » تحسین می گوید: «اما از حدت رد شدی! باید درستتون کنم. »

عزیز به سمت در می رود و می گوید: «من حرفی با تو ندارم چون با یه زبون صحبت نمیکنیم! » تحسین با تحکم می گوید: «بشین! »

بعد رو به هر سه آنها می کند و می گوید: «اگه این شرکت از بین بره هیچ فکر کردین بیشتر از همه کی ضرر میکنه؟ »

بعد به کرم و سلطان می گوید: «شما نخواستین جلوشو بگیرین نه؟ » عزیز می گوید: «با تحریک کردن خواهر و بردارم علیه من نمیتونی روی کارایی که کردی سرپوش بذاری! اگه مقابلم جز تو کس دیگه ای نشسته بود، خیلی وقت پیش کارت رو ساخته بودم! »

بعد مکثی می کند و می پرسد: «منو کرم و سلطان واقعا برای تو مهمیم یا تو دنبال حرص طمع خودتی. چون ما سر راهت سنگ گذاشتیم داری سرزنشمون میکنی؟! » تحسین می گوید: «هر بلایی که سر این خانواده و شرکت اومده باشه، همش به خاطر خودخواهی توئه عزیز! »

عزیز می گوید: «من فقط دنبال حقیقتم!» تحسین پوزخند می زند و می گوید: «حقیقت رو اون مرتیکه سمساری بهت نشون میده؟ اون آدم این فکرای مسخره رو تو سرت فرو کرده! اگه بخوای اینجوری ادامه بدی، همونجوری که اون صندلی رو بهت دادم، میتونم ازت پسش بگیرم. از این به بعد هرچی من بگم همونه! » کرم و عزیز با لبخند به او خیره می شوند و تحسین انجا را ترک می کند.

عزیز به اتاق کرم می رود و کلید خودش را کنار کلید او می گذارد و می گوید: «فریده رو برمیداریم و با هم ادامه میدیم. » کرم لبخند می زند و همراهش می رود. وقتی آنها به فریده همه چیز را می گویند، فریده با نگرانی می گوید که کمی دلشوره دارد.

عزیز از او می خواهد نگران چیزی نباشد و آدرسی که در دست دارد تا از انجا شروع کنند را به انها هم می گوید.

نهیر با عصبانیت به حصیبه زنگ می زند و سر او فریاد می زند و می گوید: «باید زودتر از شر فریده خلاص شی فهمیدی؟! » حصیبه می گوید: «اون دوران گذشت، پولی که بهم دادی رو بیا پرت کنم تو صورتت دختر جون! » و گوشی را قطع می کند.

شب فریده به سمت ادرسی که عزیز گفته می رود که از دور عبدالله را می بیند که او را زیر نظر دارد و وقتی دوباره نگاه می کند، او را نمی بیند و می ترسد و عقب عقب قدم برمیدارد که باعث می شود تعادلش را از دست بدهد. عزیز او را می گیرد و به چشمانش خیره می شود…

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 96 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 97 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *