خلاصه داستان سریال ترکی وصلت قسمت 119

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 119 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال وصلت قسمت 119

صالح با دیدن تخته لبخندی می زند و به عزیز می گوید که این جزو اولین تخته های شطرنج عرفا است که به قرن هشتم برمی گردد. وقتی عزیز می گوید که تخته مال پدربزرگش است لبخند صالح عمیق تر می شود. عزیز به صالح می گوید که می خواهد مسافر این راه باشد و با تمام خلوص نیت و قلبش اماده این کار است و ادعایی ندارد. صالح قبول می کند و مهره را می چرخاند. مهره روی عدد شش می نشیند. بعد هم شروع بازی را به عزیز می دهد و عزیز که نمیداند باید از کجا شروع کند، صالح دستش را می گیرد و روی اولین خانه که می نشاند و می گوید: «در این راه سرمایه ی مرد واقعی فقر و نداریشه. » عزیز می گوید: «بعضی صبحا که از خواب بیدار میشم فکر میکنم غریبه م. راهی نداره به روح دسترسی پیدا کنیم؟ » صالح می گوید: «در روح با فقر و نداری زده میشه پسرم. » عزیز می گوید: «پس آدمایی مثل من که تو ثروت بزرگ شدن چی؟ » صالح می گوید: «باید ثروت واقعی رو در ترک کردن ثروت جستجو کنی. » عزیز می پرسد: «یعنی چیزی که مارو کور میکنه ثروته؟ » صالح می گوید: «اگه ثروت رو به قلبت راه داده باشی آره. » عزیز در حالی که به تخته خیره شده می پرسد: «کی این راه تموم میشه بابا صالح؟ » صالح می گوید: «برای یه مسافر توی این دنیا زمان شمارش معکوسه پسرم. » بعد هم به ماشین قدیمی مهمت شفیق اشاره می کند و با لبخند به عزیز می گوید: «نمیخوای منو با ماشینت یکم بگردونی؟ » عزیز با کمال میل قبول می کند. بعد از خارج شدن آنها از مغازه، عبدالله وارد مغازه می شود و یکی از ساعت های از کار افتاده که عقربه اش روی عدد شش بود را دوباره کوک می کند…
کرم اسلحه را روی سر فیرات گرفته و فیرات که ترسیده می گوید: «اون روز یه عده ای منو کتک زدن و وقتی خاله آنیتا منو تو اون حال دید، به خونش راه داد و مراقبم بود. صبح یکی از اشیاشو دزدیدم و از خونه رفتم. اون آدمایی که دنبالم بودن این بلارو سرش آوردن. » کرم گلوله ای به سمت سقف شلیک می کند و به فیرات می گوید: «تا حالا انقدر عصبانی نشده بودم. هرکسی ظرفیت این که باهاش خوب رفتار کنیو نداره. هرکاری کرده تا اون روی معصومت رو از بین ببری و به یه سگ ولگرد تبدیل بشی. » فیرات لبخند میزند و می گوید: «این تویی که ولگردی. ولگرد کورکمازرها. » کرم با عصبانیت با زانو توی شکمش می کوبد و با عصبانیت می گوید: «فیرات دیگه جلوی چشمام آفتابی نشو! »
فریده که خبر کشته شدن عمه اش را داخل روزنامه دیده آن را با ناراحتی به پدرش نشان می دهد و می گوید: «من چرا الان باید بفهمم یه عمه داشتم؟ » فائق روزنامه را از او می گیرد و با اخم از او رو برمیگرداند و می گوید که مایل به صحبت در این باره نیست. فریده دنبالش راه می افتد که حقیقت را بفهمد اما فائق زیر بار نمی رود و فریده روزنامه را از او پس می گیرد.
فریده با ناراحتی به یالچین زنگ می زند تا در مورد مسئله مهمی با او صحبت کند. یالچین می گوید که در مغازه ی جدید امینه منتظرش باشد. وقتی فریده به مغازه می رود امینه و آلتان مشغول تمیز کردن آنجا هستند. فریده به آنها می گوید که یالچین به آنجا خواهد آمد و امینه هول می کند و سعی می کند آلتان را بیرون بفرستد که همان موقع یالچین می رسد و امینه آلتان را همانجا در مغازه پنهان می کند. یالچین که از راه می رسد فریده روزنامه را به او نشان می دهد و از او کمک می خواهد تا چیزهای بیشتری در این مورد بداند.
بولنت گردنبندی که خودش درست کرده به آنیتا می دهد. آنیتا می گوید از این که کنار او است خوشحال است. بولنت با زرنگی با تماس تصویری به کرم زنگ می زند و خودش و آنیتا را نشان می دهد و در آخر کرم را تهدید می کند که وقت تنگ است و باید هرچه زودتر کاری که می خواهد را انجام بدهد.
صالح عزیز را به سمت یک مقبره ی قدیمی می برد. عزیز با دیدن آنجا یاد خوابش می افتد و جا می خورد. چون انگار قبلا انجا بوده. صالح مشغول عمامه پیچیدن می شود و عزیز که بیشتر تعجب کرده معنای آن را می پرسد. صالح لبخند می زند و می گوید که عمامه پیچیدن کار هرکسی نیست و یک ماموریت خاص است. و اضافه می کند: «اگه مسافر رو به استقامت باشه میتونه عمامه بپیچه.. »
دو نفر از افراد هیئت مدیره به دیدن تحسین می آیند و به او می گویند که باید سریعتر جلسه ای برگزار کنند که عزیز را از سمتش حذف کرده و تحسین را بر سر میز ریاست بنشانند. تحسین هم با کمال میل قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه  خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 119 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال وصلت قسمت 120 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *