خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۹ + زیرنویس فارسی و دوبله

یاماچ به همراه سلیم و پاشا و امیدرساختمان نیمه کاره سرقرار با وارتولو میروند.

وارتولو هم به همراه مددبه قرار مذاکره می اید .

مردی قرار است بین انها داوری کند بایکال نام دارد.

ورو به هردو طرف میگوید هرکودوم از شما چیزایی میخواید و منم سعی میکنم بینتون یه نقطه مشترک پیدا کنم.

وارتولو میگوید که قبلا خواسته اش را گفته که میخواهد چند مکان درمحله گودال برای تولید مواد مخدر داشته باشد.

اما یاماچ میگوید که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و انها روی حرف ادریس که قبلا گفته بود در محل به وارتولو مکان نمیدهد و حرف نمیزنند.

وارتولو جا میخورد و فکر میکند یاماچ اورا مسخره کرده.

یاماچ شن های که روی زمین ریخته با پا صاف میکند چوبی برمیدارد و نقشه محله گودال را میکشد او پشت محله محله ی کوچکی را نشان میدهد و میگوید این محله دره است ، دره کوچه پشتی گوداله برای تو توی دره هرچقدر مکان بخوای ردیف میکنم.

وارتولو قبول نمیکند و یاماچ ادامه میدهد هنوز حرفم تموم نشده، ازت مراقبت میکنیم و پولم ازت نمیگیریم پیشنهادم اینه…

وارتولو از پیشنها یاماچ و مخصوصا از ان قسمتش که قرار نیست در سود شریک باشند خوشش می اید اما میگوید ما همینطوری هم یه دستمون تو دره هست پلیس اون طور که به شما اطلاع میده به ما نمیده
وقتی پلیس بیاد بریزه مارو بگیره چیکار میکنید؟

یاماچ درجواب میگوید که وقتی پلیس بیاید اوخواهد دید که چکار میکند!

وارتولو خواسته های دیگری هم دارد او میگوید که نمیتواند زیاد از جنس هایش دور بماند و قصد دارد در نزدیکی مغازه هایش خانه داشته باشد.

یاماچ میگوید برای او در دره خانه ای پسدا خواهد کرد. اما وارتولو قبول نمیکند. و حتما میخواهد ساکن گودال باشد زیرا پلیس خیلی به دره نزدیک است.

یاماچ زیر بار نمیرود و رو به بایکال میگوید نمیشه تنها ما نیستیم که نزدیکاشونو از دست دادن

وارتولو هم که از یاماچ سوتی گرفته بلافاصله میگوید اهان یه لحظه یعنی الان تو داری میگی که من نمیتونم جلوی اهالی گودالو بگیرم؟اگه نمیتونس تو گودال جلوی ادمارو بگیری تو دره چطور این کارو میکنی؟این چجور محافظتیه؟

یاماچ این شرط وارتولو راهم قبول میکند و به او اجازه زندگی در گودال را میدهد و تضمین میکند حتی قطره خونی از دماغ وارتولو نیاید.

یکی از شرط های یاماچ هم این است که به هیچ وجه هیچ جنسی در گودال فروخته نشود.

وارتولو قبول میکند و در اخر میپرسد که چگونه باید او و افرادش به دره جابجا شوند.

یاماچ توضیح میدهد که برو دره و توی قهوه خونه میدون بشین.
به حساب من چای بخور.
بچه ها تورو پیدا میکنن.

بعد از به توافق رسیدن هردو طرف و رفتن کوچوالی ها وارتولو به مدد میگوید به بچه ها خبر بده این بار دیگه حتما مغازه امون باز میشه.

یاماچ در فضای سبز روی نیمکتی مینشیند و سلیم از این که برادرش تصمیم گرفته از وارتولو پول نگیرد ناراحت است.

سلیم به یاماچ اعتراض میکند
یاماچ میگوید داداش اونقدر از پا در نیومدیم که محتاج پول قاچاق مواد باشیم.

چهره سلیم حرفهای اورا تایید نمیکند.

وقتی یاماچ به سلیم نگاه میکند میگوید چیه نکنه از پا افتادیم؟

از جا بلند میشود روبروی سلیم میایستد و میگوید یچیزی میخوام بگم داداش ازمن چه انتظاری داری؟
مگه من چشم بصیرت دارم که بتونم فکر شماهارو بخونم ؟
ورشکست شدیم؟ اگه شدیم بگو بدونم

سلیم میگوید نه چرخمون داره میچرخه خدارو شکر ولی همش یجا گیر میکنه!
هرچی بدست میاریم از دست میره
این مشکل قبل درگیری با وارتولو هم بود.
صندوق خالی نیست ولی پرهم نیست.
داداش قهرمان به بابا گفته بود که پول گرم نیاز داریم.

یاماچ بخاطر مشکل جدید آهی از ته دل میکشد و همراه سلیم به کار گاه پاشا و امی میرود و دور یک میز کنار هم مینشینند.

یاماچ ابتدا توضیح میدهد
ما به وارتولو جا دادیم و ازش محافظت میکنیم.
اما اونجا یا هرجای دیگه عمرا نمیتونه مواد مخدر تولید کنه.
فرض کنیم اگر بتونه دور از چشم ما تولید کنه نمیتونه بیرون ببره.
اسم کوچووالی ها کنار مواد نمیاد خیالتون راحت باشه.

امی که حدس زده بود یاماچ نقشه هایی داشته باشد همانجا پول شرطی را که از پاشا برده از او میگیرد.

سلیم هم خوشحال میشود و به یاماچ میگوید پسر از صبح باهمیم چرا اینو نمیگی.

یاماچ میخواهد درمورد مشکلات مالیشان بیشتر بداند
همه با شرمندگی سکوت میکنند ودر نهایت امی نگاهی به سلیم می اندازد و میگوید خیلی وقته از بارها پول نمیاد بابات اینطور میگفت.

یاماچ رو به برادرش میگوید پس داداش موقع بارگیری منم باهات میام.

سلیم از این حرف یاماچ دلخور میشود و میگوید البته البته که بیا اصلا من نمیام توخودت تنها برو.

امی درباره خودش هم سربسته میگوید که موضوعی هست و یکی دوروزه ان راحل خواهد کرد تا از مخمسه بیرون بیاید.

در خانه کوچوالی ها سنا که حوصله اش سر رفته در حیاط خانه سرمیز کنار جاری ها و نوه ها مینشیند و متوجه نگاه های بد و چپ چپ ندرت به عایشه و خودش میشود.

سعادت دراین باره میگوید که این مشکلات بین جاری ها پیش می اید.

کاراجا بادبادکی را در دور دست درحال پرواز میبیند و به آکشن اشاره میزند که نگاه کند.

انها کمی باچشم و ابرو باهم حرف میزنند و این کارشان خبر از نقشه شیطنت امیزی میدهد.

سلطان که دلش نمیخواهد دوباره یاماچ را از دست بدهد وقتی با سنا در اتاق نشیمن روبرو میشود رک و جدی به او میگوید:پسرم یه اشتباهی کرده ،
سالها دور از ما زندگی کرده،
ولی الان برگشته.
موندن تو زیاد طول نمیکشه پس خیلی خودتو عادت نده چون بعدا خیلی ناراحت میشی.

سنا حاضر جوابی میکند و میگوید پسرت برگشته اینجا چون فکر میکنه شما تو شرایط سختی هستین .
یه اشتباهی کرده ولی نمیتونم بخاطرش سرزنشش کنم چون شمارو خیلی دوست داره اما اصلا قصد نداره اینجا بمونه برای همین زیاد خودتونو عادت ندین بعدش خیلی ناراحت میشین

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۱۰ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *