خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 181

در این مطلب خلاصه قسمت 181 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 181

افراد چتو یا مرده اند و یا فرار کرده اند. او تک و تنها و درمانده در کوچه پس کوچه های گودال سعی در فرار دارد اما یاماچ در تعقیب اوست و به پاهای او شلیک می کند.

کمی بعد جومالی و وارتلو هم از راه می رسند و سد راه چتو می شوند. درست در زمانی که می خواهند چتو را از پا در بیاورند، ماحسون اسلحه به دست وارد صحنه می شود و در مقابل چشمان بهت زده ی آنها، به سمت چتو شلیک می کند.

چتو ناباورانه به ماحسون خیره می شود و دلیل این کار را میپرسد. ماحسون با نفرت می گوید: «به خاطر تو پدرمو کشتم. از این به بعد بره های هم سیاه هم تموم میشن. همه چی تموم شد! »

او به یاد می آورد که بعد از کشتن پدرش، مرد انگشتر سیاه سراغش آمده و او را برای کشتن چتو تحریک می کند و همچنین می گوید: «میتونی یه زندگی جدید شروع کنی! » … ماحسون به یاماچ شلیک نمی کند و رو به او می گوید: «خداتو شکر کن که قول دادم! وگرنه تورو هم زنده نمیذاشتم. » او سوار ماشینش می شود و کمی بعد سنا زیر صندلی پنهان شده سرش بالا می آورد.

سنا با ماحسون قرار گذاشته که در ازای آسیب نرساندن به اعضای خانواده اش با او همراه شود.
به خاطر جنگ و درگیری ای که در گودال اتفاق افتاده پلیس ها به محله می ریزند.

شور و خوشحالی مردم از این پیروزی، به پایان نرسیده که مجبور می شوند دوباره دست به کار شده و تا جایی که می توانند پلیس ها را معطل نگه دارند و آثار جرم را پاک کنند. به خاطر سر و صدای زیاد این درگیری به لیدر های محله اعتراض می کنند. وارتلو و جومالی فرار می کنند و پلیس یاماچ و سلیم و عده ای از جوانان محله را دستگیر می کند.
رئیس اولوچ و داملا زنان کوچوالی را به خانه ی خود می برند تا از آنها مراقبت کنند.

وقتی به خانه می رسند همه متوجه نبود سنا می شوند. داملا این موضوع را به جومالی اطلاع می دهد. جومالی که خودش را به خاطر این موضوع مقصر می داند و سرزنش می کند نگران می شود.. از طرفی، زنان کوچوالی مدام با گوشی سنا تماس می گیرند اما ماحسون نمی گذارد که سنا با کسی صحبت کند و قول قرارشان را به او یادآوری می کند و می گوید: «ما با هم به جای دوری میریم و همه چی خیلی خوب میشه. » سنا با نگرانی به او خیره می شود.

رمزی به دیدن مرد “انگشتر سیاه” می رود و آن مرد عکسی را به او می دهد و می گوید: «اینو به کسی که خودش میدونه باید چیکار کنه برسون… »

رمزی هم به دیدن بایکال می رود و عکسی قدیمی را جلویش می گذارد و می گوید: «یه آشنای مشترک منو فرستاد و گفت از این به بعد دهن و زبونش دست و چشم و گوشش باش! گفت بهتون بگم که هرچی باشه شما هم دنبال یه لقمه نون هستید! »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 181 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 182 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *