خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 221

در این مطلب خلاصه قسمت 221 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 221

افسون به ملاقات یوجل که بی حرکت روی تخت بیمارستان افتاده می رود و در مورد گذشته ها حرف می زند و یادآوری می کند که یوجل و بایکال با هم نقشه ی سرنگونی گودال را کشیده بودند. یوجل در آن زمان ها شناخت خوبی از گودال داشته و نقشه ها را میکشیده و بایکال هزینه ی مبارزه را می پرداخته…

افسون یوجل را نوازش می کند و بعد می گوید: «من دوباره شروع میکنم.. ولی اینم معلومه که یاماچ قصد نداره گودال رو ول کنه.

اما من یه قولی دادم. تو منو میشناسی من یه قولی داده باشم پای اون میمونم. »

و انجا را ترک میکند. بعد از رفتن او، یوجل به سختی دستانش را تکان آرامی می دهد.

مدد پیش سعادت می رود و سعادت از دیدن او خوشحال می شود و حال وارتلو را از مدد می پرسد. مدد می گوید: «حالش خیلی خوبه. سرحاله. آرموتلو هم جای خوبیه. » سعادت تعجب می کند و می پرسد: «آرموتلو دیگه از کجا در اومد؟ »

مدد می گوید: «داداشم و سلطان خانم همو دیدن و داداشم هرکاری کرد خودشو یه طوری برد آرموتلو. بهم گفت بهت بگم که نری دیدنش چون نمیاد اتاق ملاقات. » سعادت چشمانش پر از اشک می شود و چیز دیگری نمی گوید و بعد سراغ سلطان می رود و می پرسد: «اگه میخوای زنده به گورم کنی بگو، حداقل بدونم. »

سلطان چیزی نمی گوید و سعادت اتاق را ترک می کند.

شب وقتی افسون در خانه اش قدم می زند، یاماچ از پشت سر اسلحه را روی سر او می گیرد و می پرسد: «چرا منو نکشتی؟ »

افسون می گوید: «خودت چرا منو نکشتی؟ »

و بعد اسلحه ی کوچکی از کنار دامنش بیرون می کشد و به سمت یاماچ می گیرد. یاماچ می پرسد: «اون شب وقتی من خوابیدم، چی تعریف میکردی؟ » افسون می گوید: «یکی از قصه هایی که مامانم برام تعریف میکرد. تو خواب چی دیدی؟ روی صورتت خنده ی محشری بود اما از چشمات اشک میومد… »

یاماچ اسلحه اش را پایین می آورد و می گوید: «یه خواب زیبا… » و روبروی او می نشیند و به او خیره می شود…

یاماچ از خانه ی افسون بیرون می آید. آکین او را زیرنظر دارد و به افرادش دستور می دهد او را دنبال کنند.

آنها از دو طرف ماشین یاماچ را محاصره می کنند و بعد یاماچ کنترلش را از دست می دهد و وارد خاکی می شود و به درختی می کوبد و بیهوش می شود.

آکین و افرادش و تمساح که موقع حمله ی یاماچ جلیقه ی نجات پوشیده بوده، کمی نزدیک ماشین او می شوند و اکین دستور می دهد با اسلحه ماشین او را تیرباران کنند و بعد با آذر تماس تصویری برقرار می کند و این صحنه را نشان او می دهد که ناگهان ماشین یاماچ مقابل چشمان همه منفجر می شود و آتش می گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 221 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 222 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *