خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۱۱ + زیرنویس و دوبله

فیلیز را به زندان منتقل می کنند. او همچنان که شوکه است، فکرش پیش بچه هاست. شب، او را به مدیریت صدا میزنند . باریش با او تماس گرفته و طی مکالمه ای کوتاه برای او توضیح میدهد که، آن دختر سالها پیش به مدت یک ماه زنش بوده و بعد جدا شده اند و هیچ نسبتی با هم ندارند. او از فیلیز میخواهد که حرفش را باور کند و به او قول میدهد تمام تلاشش را برای آزادی او بکند.
پنج ماه از زندانی شدن فیلیز می‌گذرد. در این مدت بچه ها به ملاقات او می آیند.او فقط حق دیدن اعضای خانواده را داشته و برای باریش و تولای نامه می نویسد.
یک روز فیلیز را به مدیریت صدا زده و به او گفته می شود که تبرئه شده است و معلوم شده فردی به نام ثروت اکتان، با استفاده از اثر انگشت فیلیز، مواد مخدر را در خشکشویی جاسازی کرده است.
فیلیز آزاد می شود و با خوشحالی به خانه برمیگردد اما از خانه کثیف متعجب می شود. او پیش تولای می رود و متوجه می شود که طی این مدت مادربزرگ فوت کرده است. فکری با زنی پولدار ازدواج کرده و بچه ها را غیر از رحمت و حکمت، پیش خودش برده است. فیلیز با عصبانیت به خانه زن فکری می رود. او خانه بزرگ و زندگی مرفه بچه ها را مبینید و شوکه می شود. او از بچه ها میخواهد که همراهش بیایند اما قبول نمی‌کنند زیرا مثل یک ثروتمند زندگی میکنند. فیلیز از اینکه آنها به چنین زندگی عادت کنند می ترسد.
شب وقتی فیلیز ، حکمت و رحمت را در خانه می بیند، سراغ باریش را میگیرد ، آنها با من و من به فیلیز میگویند که باریش از روز بازداشت فیلیز ناگهانی غیب شده و هیچ اثری از او نیست .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *