خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۷۶ + زیرنویس و دوبله

زینب در خانه تولای است و لب به غذا نمی‌زند. او مادرش را می خواهد. فیلیز به آنجا رفته و به پیشنهاد تولای مجبور می شوند حقیقت را به زینب بگویند.
شب بعد از کار حکمت و رحمت، همکار دیگر آنها در رستوران از صندوق پول می‌دزدد و گردن حکمت می اندازد. صاحب رستوران حرف حکمت را باور نمی کند‌ و از او پول می خواهد. آنها در رستوران با هم دعوا کرده و رحمت صندوق دار را کتک می زند. یکی از مشتری ها آنها را جدا کرده و بیرون می برد. او به رحمت شماره خود را داده و پیشنهاد مسابقات بوکس را می دهد. حکمت استقبال می کند اما رحمت قبول نمی کند.
در خانه همگی جمع شده اند، فکری آمده و موضوع طلاق از مادر بچه ها را عنوان می کند، تقریبا همگی با این موضوع موافقت کرده و اصلا برایشان اهمیتی ندارد. فکری همچنین علت این کار را ازدواج با شیما مطرح می کند. بچه ها چیزی نمی‌گویند و مخالف این قضیه نیستند. اما از طرفی دیگر مژده به شدت مخالف است و از مادرش می خواهد بین او و فکری یکی را انتخاب کند و در صورت ازدواج او، از خانه خواهد رفت. وقتی شیما این قضیه را به فکری می گوید، او به شیما وعده های حل شدن و راضی کردن مژده را می دهد.
صبح وقتی فیلیز به خشکشویی می رود، در راه باریش را می بیند که به او در مورد صاحب جدید خشکشویی اخطار می دهد. او می گوید: «با فردی مسلح و راننده ماشینی از اینجا رفتند». فیلیز حرف او را باور نمی‌کند و می گوید: «به تو ربطی ندارد. در کارهای من دخالت نکن». اما وقتی عمر به خشکشویی می آید، چون ذهنش درگیر است این موضوع را مطرح می کند. عمر ابتدا انکار می کند و بعد می گوید آنها زورگیر هستند که بخاطر اشتباه برادرم سراغ من آمده بودند. فیلیز باور کرده و او هم ماجرای الماس و دزدها را برای عمر تعریف می کند. کمی بعد جمیل آمده و خودش را شوهر فیلیز معرفی می کند. او به فیلیز می گوید که مشخص شد باعث آتش سوزی عاصم بوده اما هنوز او را پیدا نکرده اند و تخت تعقیب است.
بعد از رفتن جمیل، عمر از اینکه فیلیز متاهل است تعجب می کند اما فیلیز به او فرمالیته بودن این ازدواج را توضیح می دهد. خیال عمر راحت می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *